گروه : یادداشت
حوزه : -
کد خبر : 1064-11109
تاریخ : 9 بهمن 1401, 20:02
افسوس

مراسمی بودم؛ مجلس ختمی بود. در یک حادثه‌ی معمولی و دم دستی یک پراید و یک پژو در یک دور برگردان شهری با سرعتی معمولی با هم برخورد کرده بودند و فاجعه‌ی خون باری رخ داده  بود‌. خیلی ساده و معمولی! صدها نمونه اش را اینجا و آنجا می بینم و می شنویم؛ دیگر عادت کرده ایم؛

می‌شنویم ؛افسوس می خوریم و متاسف می شویم.... می‌رویم مراسم؛ خاکشان می‌کنیم و برمی گردیم ....و زندگیمان را می کنیم؛ چیز غریبی نیست؛ جزو روزمرگی هامان شده است؛ از عزیزانی که فوت شدند؛ از اینکه چه انسان‌های شریفی بوده اند؛ پدر یا مادر یا جوانان مجردی بوده‌اند و به هر حال پاره‌ی جان و جگر گوشه‌ی کسانی بوده اند نمی خواهم چیزی بگویم؛ از امیدها و آرزوها و رویاهایی که با خود به خاک می برند هم چیزی نمی گویم؛ از اینکه چه سرمایه‌ی انسانی هنگفتی به باد می رود و در خاک می رود هم چیزی نمی گویم؛ از داغ دل مادران و پدران و سوز دل همسران و آه یتیمانشان هم چیزی نمی توانم بگویم؛ اما چیزی هست که برایم سوال برانگیز و عجیب است؛ عجیب است که در تمام این سال‌ها در تمام این جور مرگ های ناگهانی تاسف آور ناشی از تصادفات جای یک چیز، جای یک واکنش، یک جمله همیشه خالی است!! یک جمله را هیچ وقت از زبان هیچ بازمانده ای نمی‌شنویم...*** دور و بری هایم پچ پچ کنان در گوش هم می گفتند: این خانواده کلا خانواده‌ی بخت برگشته و بد طالعی است؛ مدام جوان از شان  می‌میرد!! مادرماتمزده ی داغدارش مویه کنان می‌گفت: خدایا چه گناهی به درگاه تو کردم... این تاوان کدام معصیت من است؟ خواهران بیچاره اش صورت می خراشیدند و فریاد می زدند: خدایا چطور دلت اومد!؟ پدر اشک خون می ریخت و بر سر می‌زد: روزگار لعنت به تو! نفرین به تو ..همسرش می نالید، می دانستم حسودان و بدخواهان تاب دیدن خوشبختی ما را ندارند؛ می دانستم آخرش این می‌شود... الهی به روزتون بیاد...

دیگری از جور زمانه می گفت وچه وچه ....ولی هرگز نشنیدم کسی بگوید: لعنت به ایران خودرو! مرگ بر مسئول بی شرافتی که یک ذره انسانیت ندارد و پشیزی برای جان مشتری هایش ارزش قائل نیست... هرگز کسی نمی‌گوید: ننگ بر تولید داخلی... شرم بر این ارابه های مرگ!

هرگز ندیدم این همه آدم این همه درد و مصیبت و خشم بشود یک موج اعتراض یک جریان مثبت و نتیجه بخش! ما هنوز در قرن بیست و یک و سال هزارو چهارصد و یک شمسی در عصر کوانتوم و هوش مصنوعی و بیوتکنولوژی توی توهم و خرافه زندگی میکنیم؛ هنوز روزگار و شانس و طالع و چشم بدخواه و چشم زخم و فلک، بازیگران زندگی ما و عناصر فکری و اجزاء باور ما را تشکیل می‌دهند؛

و خوشا به حال مسئولین ایران خودرو که در دادگاهی که پراید و پژو به راحتی و در کمال خونسردی روزانه صدها و سالانه هزاران نفر آدم می کشد و همه‌ی شواهد و ادله علیه اوست

قضا و قدر و روزگار و زمانه و تقدیر محکوم می شود و از آن گذشته کدام محکمه و دادگاه است که بتواند آن را به محاکمه بکشاند و کیست که او را مجازات کند؟

انتهای پیام/

دیده بان زاگرس