گروه : یادداشت
حوزه : -
کد خبر : 163-970128
تاریخ : 28 فروردین 1397, 21:05
دمپایی نباشیم !!

چند شب پیش به جلسه ای دعوت شدم ، شروع جلسه ساعت 8 شب بود ، برنامه ام را طوری تنظیم کردم که دقیقا راس ساعت 8 آنجا باشم ، هر چند میدانستم میزبان هر ساعتی را تعیین کند میهمانان حداقل با نیم ساعت تاخیر خواهند رسید ، نمیدانم دیر رفتن  به میهمانی ها و جلسات با تاخیر خودش نوعی با کلاسی است  ! بالاخره با 3 دقیقه تاخیر به مکان جلسه رسیدم .


چند شب پیش به جلسه ای دعوت شدم ، شروع جلسه ساعت 8 شب بود ، برنامه ام را طوری تنظیم کردم که دقیقا راس ساعت 8 آنجا باشم ، هر چند میدانستم میزبان هر ساعتی را تعیین کند میهمانان حداقل با نیم ساعت تاخیر خواهند رسید ، نمیدانم دیر رفتن  به میهمانی ها و جلسات با تاخیر خودش نوعی با کلاسی است  ! بالاخره با 3 دقیقه تاخیر به مکان جلسه رسیدم . اتفاقا تعدادی زودتر آماده بودند . جلسه شروع نشد تا بقیه دوستان هم بیایند ، همینطور که نشسته بودم آمد و رفت میهمانان و تدارکات میزبان  و برنامه را در ذهنم مرور میکردم ، دوستانی که اتو کشیده وارد مجلس میشدند و کسانی که با ظاهری معمولی حضور یافته بودند را نگاه میکردم ، گاهی میزبان یا بعضی از میهمانان جهت صحبت یا انجام تدارکات لازم و .. به بیرون از جلسه میهمانی میرفتند ، در این بین  نگاهم به کفش هایی افتاد که میهمانان با آنها آمده بودند اکثرا واکس زده و براق بودند  ، ولی یکی دو جفت کفش در ورودی اتاق جلسه بود که توجه ام را جلب کرد ، این کفش ها مانند دم پایی شده بودند ! راحت پوشیده میشدند و هر کس عجله ای داشت با نگاه اول سراغ آنها میرفت تا کفش های خودش ! با دیدن این صحنه با خودم گفتم ؛ چقدر بعضی ما آدمها در زندگی روزمره یا محل کار مانند این کفش ها هستیم ! هر کسی راحت طرفمان می آید و خواسته خودش را مطرح میکند ، چقدر بعضی از ما آدمها راحت در دسترس هستیم ، چقدر بعضی از ما آدمها شخصیت مان را بقدری تنزل داده ایم که هر کسی به خودش اجازه میدهد با ما شوخی کند ، شوخی که هیچ گاهی سوارمان میشوند ، چقدر بعضی از ما آدمها خودمان را بی ارزش کرده ایم که هر کسی با ما هر رفتاری خواست میکند و نگران واکنش تند ما نخواهد بود ، چقدر بعضی از ما آدمها چنان ارزشها و هنجارها را زیر پا گذاشته ایم که شوخی های رکیک را نشانه صمیمیت و دوستی واقعی میدانیم ، این کفشهایی که شبیه دمپایی شده بودند نشان میداد همه براحتی طرفشان می آیند ولی کفشهایی که منظم و واکس زده بودند را همه استفاده نمیکردند ، شاید کسی که عجله ای برای بیرون رفتن داشت بخودش اجازه نمیداد کفش های آدم های متشخص را بپوشد که مبادا صاحب کفش  دلخور شود ، براستی ما آدمها چرا شان و شخصیتمان را چنان پایین آورده ایم که هر کسی بخودش اجازه دهد به ما نزدیک شود و گاهی سوارمان شوند ؟! قرار نیست غرور و فخر فروشی کنیم اما اجازه ندهیم هر کس آنطور که دلش خواست با ما رفتار کند ،  براستی چرا بعضی از ما آدمها مانند دمپایی شده ایم ؟!!  

 

انتهای پیام/

دیده بان زاگرس