گروه : یادداشت
حوزه : -
کد خبر : 74-960524
تاریخ : 24 مرداد 1396, 18:47
به مناسبت سالروز کودتای ننگین 28 مرداد 1332 ؛ دکتر محمد مصدق در آئینه تاریخ

تاریخ معاصر ایران به ویژه تاریخ نهضت ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق سرشار از عبرت است. صحنه تاریخ این نهضت نشان دهنده دو صف بندی بارز و آشکار می باشد. در یک طرف استعمارگران نفت خوار و رجال خود فروش و درباریان فاسد می باشند و در طرف دیگر مردان و زنان شریفی که برای نجات میهن خویش به پیکار با استعمارگران برخاسته اند. در این نوشته سعی بر آن است تا به مناسبت سالروز کودتای ننگین 28 مرداد سال 1332 که منجر به سقوط دموکراتیک ترین دولت تاریخ ایران و ادامه سلطنت در این سرزمین گردید یادی کنیم از دکتر محمد مصدق، به عنوان یکی از پیشگامان آزادی که با ملی کردن صنعت نفت و از منظر وطن پرستی حق بزرگی بر گردن ایرانی ها دارد.

زندگی نامه دکتر مصدق

محمد مصدق در 29 اردیبهشت ماه سال 1261 در تهران به دنیا آمد. پدرش میرزا هدایت آشتیانی، وزیر دفتر استیفاء ( رئیس دیوان محاسبات امروزی ) و از رجال متجدد خواه و پیرو میرزا تقی خان امیرکبیر و مادرش تاج خانم نجم السلطنه، نواده عباس میرزای قاجار و بنیانگذار بیمارستان نجمیه تهران بودند. در متون مختلف تاریخی نقل است که در خانه آنها همواره مراسم روضه خوانی و عزاداری ماه محرم و رمضان برگزار می شده است. تربیت و رشد در چنین خانواده ای سبب گردید تا علاقه به مبانی اسلام تا پایان عمر در اندیشه و شیوه تفکر و رفتار اجتماعی دکتر مصدق باقی بماند. ایشان پس از مرگ پدر رئیس استیفای خراسان شد و بعد شغل خود را رها کرده و در مدرسه علوم سیاسی تهران ثبت نام کرد. در دوران استبداد صغیر به علت هواداری از مشروطه مدتی متواری و مخفی بود و بلافاصله نیز برای ادامه تحصیل راهی فرانسه گردید. بعد از دو سال تحصیل و پس از سفر کوتاهی که به ایران داشت به کشور سوئیس رفت و به تحصیل حقوق پرداخت. پس از بازگشت به ایران در سال 1293 به تدریس علم حقوق در مدرسه علوم سیاسی تهران پرداخت. وی در کابینه اول مشیرالدوله به سمت وزیر عدلیه منصوب و در سفری که از اروپا بر می گشت به اصرار اهالی فارس به والی گری آن منطقه منصوب شد و خدمات مهمی در استقرار امنیت و جلوگیری از باج خوری و ظلم فئودالها و متنفذین به عمل آورد. در همین زمان به چاپ و توزیع گسترده کتاب قانون الهی نوشته آیت اله سید محمد شریف تقوی که یکی از علمای بزرگ آن دیار بود پرداخت. پس از کودتای سید ضیاء طباطبائی و رضاخان میرپنج ایشان نخستین شخصیت سیاسی بود که با آن مخالفت کرد و به اعتراض از والی گری فارس استعفاء داد. دکتر مصدق در کابینه دوم قوام السلطنه وزیر دارائی شد و شرط پذیرفتن آن را اخراج مستشار انگلیسی مالیه در آن وزارت خانه قرار داد. وی به مدت یک سال نیز والی آذربایجان بود و همواره مورد حمایت علمای بزرگ آن خطه قرار داشت. دکتر مصدق در دوره پنجم نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی را به دست آورد و در سال 1304 طی نطقی تاریخ مخالفت خود را با پادشاه شدن رضاخان اعلام کرد. مصدق به خوبی آگاه بود که تمام مصیبتهایی که در طول تاریخ بر مردم ایران رفته است به خاطر پاسخگو نبودن پادشاه در برابر اعمال خود و انجام اعمال مستبدانه بوده است و با شناختی که از شخصیت و رفتار قلدرمابانه رضاخان داشت می دانست که او تابع هیچ قانونی نیست و اگر به قدرت برسد بساط یک دیکتاتوری تمام عیار را پهن خواهد کرد. دکتر مصدق پس از سقوط حاکمیت استبدادی رضاخان مجددا به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس چهاردهم راه یافت. در 19 آبان ماه 1328 جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق اعلام موجودیت کرد که ترکیبی از رهبران احزاب و دستجات سیاسی و مذهبی و روزنامه نگاران با عقاید مختلف بود. در دوره نخست وزیری رزم آرا کمیسیون نفت در مجلس تشکیل شد و دکتر مصدق تلاش کرد تا مقدمات ملی شدن صنعت نفت را فراهم آورد. یک سال بعد یعنی در سال 1330 نمایندگان مجلس از ترس اینکه مبادا پس از استعفای حسین علاء ، شاهد روی کار آمدن سید ضیاء طباطبائی باشند و احتمال انحلال دو مجلس شورا و سنا توسط وی می رفت به نخست وزیری دکتر محمد مصدق رای تمایل دادند. مصدق دلیل پذیرش سمت نخست وزیری را علاوه بر آنچه که نگرانی سایر نمایندگان مجلس شورا بود، تعقیب موضوع ملی شدن صنعت نفت ولی این بار در دولت عنوان می نماید.

دکتر مصدق در 24 اردیبهشت ماه و بلافاصله پس از انتخاب کابینه، انحلال شرکت نفت ایران و انگلیس را اعلام کرد. این اقدام دولت انگلیس را به شدت خشمگین ساخت و به سرعت شکایتی را به دیوان داوری لاهه تسلیم کرد. از آن پس رسانه های گروهی وابسته به انگلیس و عوامل داخلی آنها تبلیغات وسیعی را بر علیه مصدق آغاز کردند و در نهایت با همراه کردن آمریکا و سم پاشی های حزب توده و خیانت رفقای قدیمی با برپایی کودتای ننگینی باعث سقوط دولت دکتر محمد مصدق و زندانی و تبعید شدن وی و زندانی و اعدام شدن یاران باوفایش شدند که تا امروز هم اثرات سوء و خاطرات تلخ آن دوران در خاطره ملت ما و تاریخ معاصر ایران باقی است. سرانجام این رادمرد تاریخ معاصر ایران پس از سالها زندان و تبعید در تاریخ چهاردهم اسفند ماه سال 1345 درگذشت و علی رغم وصیت خودش که خواسته بود تا جنازه وی در ابن بابویه در کنار شهدای سی ام تیر 1331 به خاک سپرده شود به علت ممانعت ساواک و شاه با این کار پیکر وی به احمد آباد برده و در پس از غسل توسط یار دیرینش دکتر یداله سحابی و اقامه نماز میت توسط آیت اله سید رضا زنجانی در منزل شخص اش دفن گردید. یادش گرامی باد.

 

اصلاحات اجتماعی در دوره زمامداری کوتاه دکتر مصدق

برخی از اصلاحات اجتماعی که در دوره کوتاه مدت نخست وزیری دکتر محمد مصدق انجام شد به طور خلاصه عبارتند از :

1 – صدور بخش نامه دولتی درباره رعایت مقررات مذهبی در ماه مبارک رمضان ( 14 خرداد 1330 )

2 – انجام اقداماتی جهت تسهیل و رفاه عزیمت زائران و حجاج به مکه مکرمه که مورد تشکر عالمان دینی وقت قرار گرفت

3 – اعلام تعطیل رسمی روز وفات امام جعفر صادق (ع)  در تقویم رسمی کشور

4 – تصویب قانون منع ورود و خرید و فروش کلیه مشروبات الکلی و تریاک ( به استثنای مصارف طبی و صنعتی )

5 – عملی شدن قطع روابط با اسرائیل در جهت برقراری هر چه بیشتر روابط با کشورهای اسلامی و تعطیلی کنسولگری ایران در اسرائیل

6 – انجام اقدامات عملی برای بسط و نشر آزادی بیان و عقیده به ویژه برای روزنامه نگاران

7 – فرهنگ سازی و ابراز تنفر از بت سازی از شخصیت ها و مقامات

8 – مخالفت با قدرت متمرکز و تلاش برای تفکیک قوا

9 – عدم دریافت حقوق از بودجه دولت توسط شخص نخست وزیر

 

حکایتی از حضور دکتر محمد مصدق در دادگاه لاهه

زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از موقع به محل رفت. در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگان تعيين شده بود، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي نماينده انگلستان نشست. قبل از شروع جلسه، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست، اما پيرمرد توجهي نكرد و روي همان صندلي نشست. جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظرايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند، اما پيرمرد اصلاً نگاهش هم نمي کرد. جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاي نماينده انگلستان نشسته ايد، جاي شما آن جاست. کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا مي كرد که مصدق بالاخره به صدادر آمد و گفت : شما فكر مي کنيد نمي دانيم صندلي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليس کدام است ؟ نه جناب رييس، خوب مي دانيم جايمان کدام است اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تا دوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟ او اضافه کرد که سال هاي سال است دولت انگلستان در سرزمين ما خيمه زده و کم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي ماست نه سرزمين آنان. سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايان سخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت. با همين ابتکار و حرکت، عجيب بود که تا انتهاي نشست، فضاي جلسه تحت تاثير مستقيم اين رفتار پيرمرد قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستان محکوم شد.

 

انتهای پیام/

دیده بان زاگرس