زنان قاضی

کد خبر: 1188-20307 گروه: یادداشت
1402/03/07 19:18

در کشور حدود ۱۹۰۰ قاضی زن داریم ولی هیچکدام اداره کننده یک شعبه و رای دهنده ی نهایی نیستند !!

آنها در مناصبی همچون دادیار ، بازپرس مشاور دادگاه، مستشار، معاون سرپرست مجتمع و... به کار گرفته شده‌اند اما قاضی نیستند چرا ؟!

برایم جالب بود بدانم آنها که قائل نیستند و نمی گذارند یک زن قاضی بشود چه دلایلی دارند؟

_ در امر قضا ،علاوه بر علم، صفات دیگری همچون شجاعت ،صراحت و قاطعیت ودوری از احساسات و عواطف ظریف و لطیف لازم است و فرض استثنا آن را از قانون خارج نمی کند .

بله ؛تاریخ ما ممکن است کمتر شجاعت و رشادت زنان سرزمینمان را ثبت کرده باشد اما این ثابت نمی کند که شجاعت در زنان کمتر باشد.

بلکه باید گفت:بروز و ظهور صفت شجاعت معمولاً در میدان جنگ است و در فرهنگ و در شرع ما حضور زنان در میدان‌های جنگ واجب کفایی است و زنان ما از حضور در میدان جنگ و حماسه آفرینی و ابراز شجاعت منع شده‌اند.

 تاریخ جنگهای جهانی اول و دوم مشحون است از قهرمانی ها و رشادت های زنانه!! شجاعت یک صفت مردانه نیست که در انحصار مردان باشد بلکه یک ویژگی انسانی است و مشترک بین زن و مرد..

 همچنین در خصوص صراحت و قاطعیت به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که گفته شود قاطعیت در زنان ضعیف است چون زن هستند ؛قاطعیت یک صفت ذاتی نیست.. یک مهارت است ..یک صفت اکتسابی است چیزی است که از راه تربیت وپروردن و  تمرین ایجاد و تقویت می شود..

 در ادامه این نظریه آمده است: مرجعیت دینی (زنان نمی توانند مرجع دینی و مرجع تقلید شوند) و قضاوت نیاز به قاطعیت دارد و ویژگی روحی جدایی ناپذیر زنان روحیه ی انفعالی و تاثیر پذیری در قبال عواطف و احساسات است؛ لذا زودتر از مردان دستخوش انفعالات نفسانی مثل شادی و نگرانی و گریه و خنده می شوند؛ زنان فاقد واقع‌بینی در داوری اند؛ زیرا واقع‌بینی در داوری جایی پیدا می شود که آدمی مسلط بر ضبط و مهار عواطف باشد. زنان در بعضی امور از تصمیم قاطع برخوردار نیستند .

در پاسخ باید گفت: اینکه زنان زودتر از مردان دستخوش انفعالاتی مثل شادی و نگرانی و گریه و خنده می‌شوند ممکن است درست باشد اما در ضمن باید در نظر داشت این انفعال و تحت تأثیر هیجانات بودن در مردان نیزبه اشکال دیگری اتفاق می افتد. مردان نیز به راحتی دستخوش خشم و عصبانیت شده و این عصبانیت و حس انتقام گیری در آنهاممکن است روی تصمیم و واکنش آنان تاثیر داشته باشد!

 زن و مرد هر دو انسان هستند و انسان ممکن است به سادگی درگیر هیجانات شود اما ....اما انسان به مدد نیروی عقل و با تمرین و خویشتن داری بر هیجانات خود مهار زده و خود و تصمیماتش را از آفت و گزند هیجانات زودگذر در امان نگه می دارد و در این باره تفاوت ذاتی بین زن و مرد نیست .

_واگذاری مسئولیت ها بر اساس توانایی ها ست ..زن و مرد از جهت "ماهیت" یکسان هستند اما اگرچه زن و مرد از یک "نوع" انسان اند اما دو" صنف" از انسان اند که تفاوت ها و تفاضل هایی نسبت به همدیگر دارند و این تفاوت‌هاحکمت است و به معنای آن نیست که راه کمال بر زنان بسته یا محدود باشد !!

این نظریه مرا یاد نظریه ای می‌اندازد که هزاران سال پیش در میان اقوام دور از تمدنی وجود داشت.!

 آنها باور داشتند زن حیوانیست در ظاهر انسان!

 حیوانی است که خداوند برای خدمت و آسایش مرد آفریده است اما از این جهت که لازم می آید با مرد همنشینی و موانست داشته باشد و برای خوشایند مرد ،خداوند او را به صورت انسان آفریده است تا مرد وحشت نکند!!

تعجب می کنم کسی ممکن است  عقیده‌ داشته باشد که زن و مرد انسان اند در" نوع" اما از دو صنف!!

وبیشتر تعجب می‌کنم اگر امروز کسی این دیدگاه را بپذیرد !!

"تفاوت ها و تفاضل ها" .....وجود تفاوت‌هایی میان زن و مرد قابل قبول ولیکن وجود تفاضل غیر قابل اثبات و پذیرش است...

 گزاره ی " راه کمال برزنان بسته یا محدود نیست" که در ادامه ذکر شده تعارفی بیش نیست که برای دلجویی از او گفته شده .

_دیگری استدلال کرده است: بین زن تفاوت هایی از نظر توانایی های جسمی و روحی وجود دارد (و اشاره هایی می کند به قدرت جسمی مرد و ضعف بدنی زن و سیکل ماهانه و شیردهی در زن )و به دلیل این تفاوت ها و برتری تکوینی مردان بر زنان بعضی از مسئولیت ها( اسمش را مسئولیت می‌گذارد و از نامگذاری" حق " بر آن صرفنظر می‌کند) از زنان برداشته شده است زیرا واگذاری ها بر حسب توانایی هاست .

سخافتِ نظریه برتری تکوینی مرد بر زن در این زمان آنچنان بدیهی است که نیاز به ارائه دلایل عقلی و نقلی ندارد. هزاران و بلکه میلیونها شاهد زنده این نظریه را نقض می‌کند .

میلیون‌ها زن توانمند در موقعیت ها و فرصت های مناسب قرار گرفته و شایستگی های وجودی و تکوینی خود را به ظهور رسانده و جامعه و شهروندان را از قابلیت های خود بهره مند کرده‌اند .

اما اینکه زن درگیر احساسات و عواطف است ؛اگر کسانی گمان می‌کنند که موجودی که درگیر احساسات است در قضاوت خود و به هنگام صدور رای تحت تاثیر عواطف زنانه است.... باید با صدای بلند با فریاد بگویم بله قطعاً اگر یک زن قاضی شود احساساتش را و عواطف زنانه اش را در حکمی که می کند دخالت خواهد داد ....

اما چه کسی گفته است که این بد است و محل اشکال است و نباید این طور باشد؟ خیر آقایان! این نه تنها ضعف نیست ؛عیب نیست بلکه عین انسانیت و شرافت است!! بگذارید زن را برایتان تشریح کنم و زن را برایتان تعریف کنم .

زن موجودی است که می زاید ...موجودی است که زندگی می‌بخشد ...زندگی یک انسان از بطن او آغاز می شود و جوانه میزند. ۹ ماه در بطن او و سپس انسانی را پس از مرارت های بسیار در یک فرآیند  غیر قابل توصیف به دنیا می آورد ...سپس این انسان را در آغوش می‌گیرد و لحظه به لحظه ،قدم به قدم و مرحله به مرحله با او نفس می کشد و او را بزرگ میکند ..او آگاه ترین و نزدیک ترین شاهدِ تولد و رشد یک انسان است...

ا و انسان شدن را می شناسد... زندگی را می‌شناسد و قدر زندگی را و ارزش یک انسان زنده را می داند...

 او قطعاً دست و دلش میلرزد اگر بخواهد حکم به  اعدام انسانی بدهد...

قطعاً به راحتی انسانی را به اعدام محکوم نمی‌کند!!

 و عواطف مادرانه اش را در صدور حکم دخالت می دهد.

 یک زن، مادرِ تمام انسانهای روی زمین است حتی اگر هرگز کودکی  نزاده باشد !!

و این بد نیست ...درگیر احساسات بودن اشکالی ندارد... ضعف نیست ...این شرافت و خود انسانیت است .


انتهای پیام / روزنامه دیده‌بان زاگرس
دیده‌بان زاگرس امروز
آرشیو

یادداشت
آرشیو