۲۵ نوامبر روز جهانی "نه به خشونت علیه زنان "!
زهرا موسایی
عذر میخواهم نوشتم ۲۵ نوامبر؛
که غربیش را گفتم؛
معادل ایرانیاش را نداشتیم وگرنه از آن حرف میزدم .
اینجا روز رسمی "نه به خشونت علیه زنان" نداریم چون رسماً قبول نداریم خشونت علیه زنانی در کشور ما هست که به آن نه بگوییم..
اینجا زنها همه تاج سراند و محترم و مورد محبت اند و جایگاه رفیع و شأن و منزلت والایی دارند ....
لذا روی صحبتم نیز با غربیهاست؛ با بیرون از اینجا؛ آنها که با زن خشونت میورزند .
"خشونت علیه زنان" چند شکل دارد:
یک نوعش کشتن آنهاست معادل امروزش زنان فلسطینیاند. کنج خانههای خود وسط میدان جنگ ، در حال آشپزی مثلاً ؛
در حالی که برای بچههایشان خوراک مختصری فراهم میکنند یا بچههایشان را در آغوش گرفته اند یا به کودکشان شیر میدهند موشکی شلیک میشود و هزار تکه شان میکند ....
شکل دیگر آن، دار زدن ، شکنجه و زندانی کردن آنهاست. به جرم دزدی یا فساد و فحشا یا حتی حرفی که نباید میزد؛ چیزی که نباید مینوشت ....
نوع دیگرش ، شلاق زدن و حد جاری کردن بر آنهاست؛ معادل امروزش، زنان افغانستانی هستند؛ به جرم اعمال منافی عفت... مثلاً بدون چادر و پوشینه پایش را به کوچه گذاشته !!یا به تنهایی بدون محرم در خیابان ظاهر شده !!
به دست و پای اینها شلاق میزنند تا عفت عمومی جریحهدار نشود..!!!
یک شکل دیگرش ، سر بریدن و مثله کردن آنهاست؛ برادری، همسری، پدری، تشخیص داده که خواهر یا زن یا دخترش مرتکب کاری شده که به آبرویش لطمه وارد کرده! بدون هیچ واهمهای یا ترس از پیگیری و خونخواهی و مجازاتی، تفنگِ لای رختخوابش را در میآورد و سینه او را نشانه میگیرد و به رگبار میبندد ...
یا روی سینهاش مینشیند و گوش تا گوش سرش را میبارد....
یا بلوک سیمانی به پایش میبندد و به قعر آب میاندازدش ....
بعد دستهایش را به هم میمالد و لباسهایش را میتکاند و اهالی محله و دوستان را فرا میخواند تا با سرافرازی ثابت کند که مرد است و غیرت دارد..!!! همه ی این انواعِ خشونت یک فصل مشترک دارند و آن اینکه قابل رویت اند و شاکی و منتقد دارند . شناخته شدهاند و مورد نفرت اند اما نوع دیگری از خشونت نیز هست که نمود بیرونی و تشخص ظاهری ندارد اما از درون تو را نابود میکند .
یک وقت هست کسی رو در روی تو میایستد و گلولهای خنجری چیزی به تو وارد میکند و به زندگی تو پایان میدهد؛ یک وقت هم هست که تو را از درون نابود میکند و موجودیت تو از درون نابود میشود و آن وقتیست که وجود تو از هرگونه هویت و اصالت و ارزشمندی تخلیه شود .
بشوی یک موجود کم ارزش و نصفه نیمه!!
آن وقتی است که به تو القا شود که تو انسانی از درجه دوم هستی ...
انسانی که صلاحیت بعضی از کارها و پذیرش بعضی از نقشها و جایگاهها را ندارد و برای بعضی کارها خلق نشده است! انسانی که انسان بودنش بادیگر انسانها(مردها) فرق میکند!
جنس ضعیف و ظریف و متاثر و اسیر عواطف و احساسات است و خردمندی و اندیشه ورزی لازم و بایسته را ندارد!!
لذا نمیتواند به بعضی عرصهها ورود پیدا کند و بعضی نقشها را بپذیرد!!
برای نقشهای خاصی آفریده شده ؛
مسئولیت ها و رسالت خاصی دارد .
زیبا و ظریف است؛ روحیاتش حساس است و ورودش به امور مهم -صرفا به دلیل محافظت از او و به جهت لطف به او- ممنوع است .
انسانی نیم ِانسان ....
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس