"خجسته بودن ها"

کد خبر: 1797-30429 گروه: یادداشت
1403/04/29 20:50

زهرا موسایی

اسمش" خجسته "بود .ارباب رجوعمان بود. یک بار بهش گفتم :چه اسم قشنگی دارید! لبخندی زد و گفت: ای کاش اسمم خجسته نبود  ولی بختم خجسته بود..!!

از آن زن‌های بی‌پناهی بود که با درد دل گفتن با آشنا و غریبه سبک می‌شدند .  از آن روز به بعد به تناسب کاری که داشت؛ و تا جایی که وقت من و او اجازه می‌داد؛ از بدبختی‌هایش می‌گفت .

دو پسر و یک دختر داشت .دخترش که بزرگترینشان بود ناتوانی ذهنی و حرکتی داشت. هر روز هفت و نیم صبح سوار اتوبوس می‌شد و می‌بردش یک مرکز توانبخشی دولتی ۱۰ کیلومتر دور از محل سکونتش و برمی‌گشت .

۱۱ ظهر باز سوار همان اتوبوس می‌شد و برش می‌گرداند .  در این فاصله می‌شست و می‌پخت و بچه‌ها را خشک می‌کرد و ....

مراعاتش را می‌کردم و تا می‌شد از دیگر مراجعین اجازه می‌گرفتم کارش را زودتر راه می‌انداختم. انگار بی‌حواس هم بود و گاهی گیج می‌زد. فکرمی کردم ذهنش درگیر است و بهش حق می‌دادم.

 گفته بودم "معلوم است کار و مشغله ی زیاد حسابی حواس پرتتان کرده !"

گفته بود:" نه خانم.. مال این چیزها نیست و بعد صورتش را نزدیک گوشم آورد و آهسته گفت: از بس شوهرم با مشت کوبیده توی سرم دیگه مغز برایم نمانده!!! نمی‌دانستم بخندم یا شوکه شوم .بعد از آن همیشه از آزار و اذیت‌های شوهرش می‌گفت .اینکه چقدر او را کتک می‌زند.

 از او پرسیدم چرا موضوع را با خانواده‌ات مطرح نمی‌کنی و از خانواده‌ات کمک نمی‌خواهی ؟جواب داد :آنها هم کار چندانی ازشان بر نمی‌آید و می‌گویند دعوای زن و شوهری است و بین همه زن و شوهرها از این موارد هست .باید تحمل کنی و بهانه دستش ندهی .

از او خواستم از شوهرش شکایت کند و دست به دامان قانون و دادگستری شود؛ گفت بارها این کار را کرده است اما نتیجه چندانی نگرفته .

حجم پرونده‌های قضایی آنقدر زیاد است که به چنین موضوعاتی اهمیت لازم داده نمی‌شود.

به زن‌هایی فکر می‌کنم که به مفهوم واقعی کلمه بی‌پناه اند ....!

آنهایی که نه خانواده و نه قانون و نه هیچ نهاد اجتماعی دیگری گوشی برای شنیدن دردها و دستی برای گرفتن دستشان ندارد .

زن‌هایی که قربانیان آشکار و پنهان خشونت‌های خانگی‌اند؛ فحش و ناسزا می‌شنوند آزار و اذیت‌های کلامی و رفتاری می‌بینند و دادگاه آنها را توصیه به سازش می‌کند و خانواده مجبور به تحمل و فرهنگ و مذهب و تاریخ و همه و همه عادی می‌انگارند و" تا بوده همین بوده "می‌دانند .  به زن‌هایی فکر می‌کنم که همسر و هم خانه و هم سرنوشت مردان بد اخلاق و بدبین اند .

به هزاران زنی که با مردان مبتلا به اعتیاد سر می‌کنند ؛آنها که نه راه پس دارند و نه راه پیش و نه می‌توانند استقلال مالی و اتکا اجتماعی داشته باشند

و محکومند به سوختن و ساختن ....!

دارم فکر می‌کنم به تمام آنچه بر زنان ما می‌گذرد .از خشونت‌هایی که محکوم اند

من و خشونت‌هایی که موجه اند ومعمولی‌اند و خشونت‌هایی که در فرهنگ ما حتی هنوز تعریف نشده‌اند و عنوان خشونت بر آنها نگذاشته اند.(خشونت های جنسی)


انتهای پیام / روزنامه دیده‌بان زاگرس
دیده‌بان زاگرس امروز
آرشیو

یادداشت
آرشیو