ائتلاف لمپنها و شارلاتانها!
ثریا صفری
پارادايم شيفت لمپنيسم به شارلاتانيسم، شايد پديدهاي تازه و جديد نباشد اما تاكنون اتفاق رايجي نبوده است. »لمپن«ها گروه يا اقشاري از جامعهاند كه معمولا در حاشيه شهرهاي بزرگ زندگي ميكردند و از اقشار فعال و مولد جامعه محسوب نميشدند چون از جريان زندگي عادي دور هستند و بدون شغل و حرفهاي مفيد زندگي خود را در شرايط ناهنجار، نامطلوب و سخت ميگذراندند.
براي امرار معاش و زندگي به كارهاي ناشايست و ضدانساني تن ميدهند. دزدان، چاقوكشهاي حرفهاي، اوباش، ولگردها، روسپيان و باجگيرها و جنايتكاران خردهپا و نظاير آنها در زمرهي لمپن محسوب ميشوند. »شارلاتان« كسي است که با تظاهر به دانايي و بيان شبيه به نخبگان و فرهيختگان مردم را فريب دهد. ابزار كسب و درآمد شارلاتانها، عموما »زبان« چرب است هر چند ممكن است به مشاغل دمدستي و مبتذل مشغول باشد. در گذشته شارلاتانها داروفروشان دورهگردي بودند که در ميادين عمومي شهرها گاه دندان هم ميکشيدند و ادعاي مداواي بيماريها داشتند.
اما امروز شارلاتان كسي است كه خود را واجد توانمندي و ويژگيهاي علمي معرفي ميكند كه فاقد آنهاست و هيچ بهرهي واقعي از علم و دانش در زمينهي مورد ادعا ندارد. يكي از مهمترين ويژگيهاي شارلاتانها رفتارهاي دوگانه است كه در حضور به شكل و ترتيبي هستند كه در خلوت كاملا مخالف و متضاد آن عمل ميكنند. شارلاتانهاي امروزي براي تحقق اهداف خود از دروغگويي، حقهبازي و فريفتن ديگران رويگردان نيستند. شارلاتانها بهدنبال شهرت و آوازه هستند و با سوءاستفاده از زودباوري و عدم اطلاع مردم به آنان وعدههاي ناممکن ميدهند يا براساس نياز و خواسته و احتياج مردم، ادعاهاي پوچ و توخالي را در مورد خود، مطرح ميكنند.
در واقع، شارلاتانيسم مرام و مسلكي است كه فرد يا افرادي خود را چنان مينمايانند كه نيستند؛ آنچه ميگويند را باور ندارند؛ چنان وعده ميدهند كه بر متحقق ساختن آن، توانا نيستند.. بهنظر ميرسد اين روزها ائتلافي بين لمپنها و شارلاتانها بهوقوع پيوسته كه شارلاتاني با ويژگي لمپني ادعا ميكند كه »من استاندار تعيين ميكنم« و اين عربدهي مستانه بهمعناي تجاوز به حقوق ساكنان يك استان است كه بسياري از آنان براي اين خاك و سرزمين عزيز يا عزيزاني از دست داده و بخشي از عمر را در جنگ تحميلي گذرانده يا پارهاي از جسم و تن را از دست دادهاند. جسارت عجيبي ميخواهد براي اين مردم و بهجاي اين مردم تصميم گرفت و بهترين انتخابها را بهدليل بيدانشي و بيبينشي كنار گذاشت و براي رسيدن لمپنها به منصب، حقوق شهروندي ساكنان يك استان را ناديده گرفت. شارلاتانها و لمپنها هم در معرض آزمون الهي قرار ميگيرند كه يا رستگار شوند يا پروندههايشان سياهتر!
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس