خشونتکلامی
سجاد کریمی
اگرچه هنوز در مورد تعريف خشونت کلامي و مصاديق آن، اجماعي ميان نظريهپردازان اجتماعي شکل نگرفته است، اما در طيفي فراگير انواعي از تهديد و تمسخر، تحقير، برچسبزدن، توهين و نفرينکردن، طعنهزدن، قضاوتکردن و پيشداوري نمونههايي از بروز خشونت کلامي در عرصههاي اجتماعي است.
خشونت کلامي در حوزه آسيبهاي اجتماعي و روانشناسي رشد و شخصيت، اهميت زيادي يافته است و حتي نهادهاي قانونگذاري در تلاش براي تعيين حدود قضايي و جرمانگاري برخي از انواع خشونت کلامي بودهاند. تلقي جنسيتي از خشونت اجتماعي، معنا و مصداق متفاوتي به آن داده است. بسياري از مردان اعتقاد دارند وقتي زنها از عباراتي استفاده ميکنند که قدرت و اقتدار مردانه آنها را زير سوال ميبرد يا به آنها بياعتنايي ميکنند، مورد خشونت کلامي و رواني قرار گرفتهاند. در مقابل زنان اعتقاد دارند وقتي مردها از عباراتي استفاده ميکنند که امنيت عاطفي زنان را از بين ميبرد، بيشترين خشونت را عليه زنان به کار گرفتهاند. در کل به باور روانشناسان خشونت کلامي نشانهاي از اضطراب حل نشده، ناکامي، ناتواني، درماندگي و عزتنفس پايين است. خشونت کلامي در موقعيتهاي مختلف ميتواند خودنمايي کند. روابط ميان اعضاي خانواده، روابط استاد و دانشجو يا معلم و دانشآموز، مناسبات فضاهاي عمومي و حتي در عرصه گفتگوهاي علمي و سياسي، خشونت کلامي ميتواند خود را نشان دهد. شايد هيچ تعريفي به اندازه ضربالمثل معروف زخم شمشير ميرود، اما زخم زبان نه، نميتواند کارکرد مخرب خشونت کلامي را توضيح دهد. کارکرد خشونت کلامي ويرانگر و بايکوتکننده است. در خشونت کلامي هويت فرد، مورد حمله لفظي قرار ميگيرد و هدف آن لطمه رواني به فرد موردنظر است. در خشونت کلامي، استراتژيها و رويکردهاي زباني مورد استفاده قرار ميگيرد که باعث آزار و درد عميق رواني براي شنونده شود. مخاطب خشونت کلامي اگر در مقام دفاع از خود باشد، با رويکرد برابر و تهاجمي پاسخ ميدهد و در صورتي که شنونده از چنين قدرتي برخوردار نباشد، در برابر آن سکوت ميکند که در درازمدت اين سکوت ميتواند باعث مشکلات رواني شود. خشونت کلامي بهعنوان ناسزاگويي در نظر گرفته ميشود. ناسزاها خود را به شکلهاي طعنه، کنايه، نيش زبان، تشبيه، فحش، رفتارهاي بدني، جوک، تمسخر، خشن کردن صدا و شکلک درآوردن نشان ميدهد. خشونت کلامي با سلطه و قدرت رابطه تنگاتنگ پيدا ميکند و کساني که در مقام ضعيفتر قرار دارند، مورد خشونت کلامي قرار ميگيرند. پس جاي تعجب نيست که صاحبان قدرت چه در واحد خانواده و چه در محل کار و در کل جامعه بيشتر از ديگران دست به خشونت کلامي ميزنند. براي مثال در بيمارستانها، پرستاران بيشتر در معرض خشونت کلامي هستند. اما قدرت نابرابر تنها عامل خشونت کلامي نيست، بلکه تفاوتهاي فرهنگي، مهارت پايين، نژاد و... ميتوانند عاملي براي خشونت کلامي باشند.
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس