جلسات آرمانی !!

طهماسبی
یکی از دوستان که بتازگی مسئولیت میانی یکی از ادارات را برعهده گرفته است با حضورش در دفتر روزنامه از اولین تجربه اش در یکی از جلسات اداری برایم سخن گفت .
با اینکه حدود دو دهه است با جلسات اداری و خروجی آنها کاملا آشنا هستم از بنده خدا سوال کردم مگر جلسه ای که رفته بودید مفید نبود ؟!
گفت ؛ نمیدانم این اعضا که خیلی از آنها را نمیشناختم مگر در این جامعه زندگی نمیکنند که گاهی حرفهایی میزنند که آدم دلش میخواهد سرش را به میز بکوبد ؟! ادامه داد ؛ وقتی گزارشاتی را ارائه میدادند با آنچه که من روزانه در جامعه میبینم و میشنوم مانده ام من در یک عالم دیگری زندگی میکنم یا اینها ! اگر این حرفها و گزارشات واقعیت داشت که ما نباید اینهمه مشکلات کوچک و بزرگ در جامعه داشته باشیم .
صبر کردم اولین خاطره از جلسه اداری که رفته بود را برایم تعریف کند و وقتی سخنانش تمام شد بنده هم روضه کوچکی خواندم تا شرایط را بهتر درک کند و کمی با هم همدردی کرده باشیم !
روضه را از اینجا شروع کردم ؛
در جامعه ای که برخی برای سگشان ماهیانه بیش از ده میلیون خرج میکنند ، در جامعه ای که پول توی جیبی فرزندان برخی خانواده ها ماهیانه ده میلیون است ، در جامعه ای که طرف سر ماه حقوق های چهل پنجاه میلیونی میگیرد و غمی ندارد ، در جامعه ای که برخی عارشان میشود با مردم کوچه و بازار همصحبت شوند ، در جامعه ای که برخی عادت کرده اند سخنرانی کنند یا سخنرانی دیگران را گوش کنند ، در جامعه ای که کار ضروری بعضی ها شده حضور در نماز جماعت مغرب و عشا مسجد محل ، در جامعه ای که کسی آمار خودکشی و تن فروشی و اعتیاد را ندارد ، در جامعه ای که بر اثر بی مدیریتی مسولین اش تیکه پاره شده است و در جامعه ای که انشالله و ماشالله ورد زبان مدیرانش شده باشد خروجی اش میشود جلسات صوری و چرندیاتی که هیچکس باور نمیکند !
سخن کوتاه کنم؛
چندی پیش در مراسمی شرکت کرده بودم که نوجوان خانواده از بس زیر کوهی از مشکلات مالی کمر خم کرده و از زمین و زمان ناامید گشته بود ، دست به خودکشی زده بود . آری دوستان اگر مملکت مملکت بود ، اگر مدیرانش مدیریت بلد بودند ، اگر جلساتشان خروجی مثبتی داشت این حال و روز جامعه ما نبود ، ولله چنین نبود !!!
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس