سكههای قلك!

ثريا صفری
يكي از مهمترين كارهاي آموزشي كه در روزگار كودكي ما براي بچهها انجام ميدادند خريد قلك و ياددادن پسانداز بود. عموما دم عيد قلك را ميشكستيم و با پولي كه جمع كرده بوديم، براي خودمان خرج ميكرديم يا دستكم بخشي از پولهاي قلك هزينه خودمان ميشد.
. وقتي با پولي كه جمع كرده بوديم لباس يا وسيلهاي ميخريديم، بيشتر از آن مراقبت ميكرديم. شايد به اين دليل كه براي جمعكردن پول، زحمت كشيده بوديم و از خريد خوراكي منصرف شده و پا روي دلمان ميگذاشتيم. در اين صورت هم پسانداز را ياد ميگرفتيم و هم براي داشتههايمان ارزش و اعتبار بيشتري قائل بوديم. قلكهاي سفالي دو ويژگي منحصر بهفرد نسبت به قلكهاي پلاستيكي داشتند اول اينكه در آن روزگار پولهايي كه ما ميتوانستيم پسانداز كنيم، سكه بود و وقتي سكه را درون قلك سفالي ميانداختيم صدايي ايجاد ميشد كه گوشنواز بود. دومين ويژگي موقع شكستن بود كه آن را به زمين ميكوبيديم و مشغول شمردن پولها ميشديم. اين روزها ديگر خبري از سكه براي قلك نيست. سكهي طلا هست كه آن را بايد پشت ويترين طلافروشيها تماشا يا در گاوصندوق، نگهداري كرد. اما اثري از سكههاي دوران كودكي ما نيست. لابد اقتصاددانان بيشتر از ما ميدانند كه هر چه از سكهها كاسته شد، ارزش پول ايران، كم و كمتر شد. در هر خانهاي تعدادي سكه مانده كه ديگر ارزش ندارد و فقط ميتواند يكي از سينهاي سفرهي هفتسين باشد. البته بساط قلكها تقريبا چيده شده و اگر كسي قلك سفالي ميخرد بيشتر حالت تزييني دارد تا اينكه بخواهد واقعا نقش قلك را در پسانداز ايفا كند. هر چند همه چيز الكترونيكي شده و مردم ميتوانند پولهايشان را در حسابهاي بانكي نگهداري كنند كه دولت هشدار بدهد به آنها براي قطع يارانه سرك ميكشد. فعلا اسكناس 50 هزار ريالي(5 هزار توماني) خُردترين پول است كه كاركرد چنداني ندارد. البته ممكن است هنوز اسكناسهاي هزاري و دو هزار توماني ته كيف كساني باقيمانده باشد كه آن هم ميرود كه به تاريخ بپيوندد. مجموع اينها بيارزششدن پول ايران است كه در قعر جدول جهاني قرار دارد. توقع بيجايي است اگر بخواهيم اين ارزش را به پول رايج مملكت برگردانند و توقع بيهودهتري است كه انتظار داشته باشيم، مسوولان اين زخم سر باز را ببينند و براي مداواياش راهكاري ارائه دهند. با اين وضعيت، چندان دور و دير نيست كه مردم مجبور باشند يك گوني پول را براي خريد چند قرص نان، همراه خود داشته باشند. مشكلات اقتصادي ريشههاي درخت ملت و مملكت كهن و ديرينهي ايران را جويده و نيازمند تدبير است.
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس

