آرمان شهر من جایی است که در آن" زندان" وجود ندارد .

کد خبر: 1161-20217 گروه: یادداشت
1402/02/17 20:05

به عقیده ی من هرمجرم یک بیمار است و بیمار باید مداوا شود نه مجازات ..

جرم چیزی جز خروج از تعادل و اختلال در روح و روان انسان  نیست؛ یک جور طغیان و اعتراض است نسبت به یک کاستی و نیاز؛

یک اتفاقی باید می افتاده و نیفتاده یا نباید رخ می‌داده و داده .

باید به جای بازجویی از او دلجویی کرد..به جای میز محاکمه روی نیمکت رفاقت نشاند ؛ یک سیگار داد دستش و یک قهوه ی دوبل گذاشت جلویش...دست بند؟؟نه هرگز ...باید دستش را گرفت و زل زد توی چشمهایش ... خوب او را نگاه کرد

و کودکی ،نوجوانی و تمام گذشته اش را زیر و رو کرد ؛باید دید کجای روح و روانش زخم است و از او پرسید کجایت درد می‌کند؟... چطور خوب میشوی ؟.

زمانی حرف من این بود که پیشگیری از جرم کار بازجو و قاضی و وکیل و حقوقدان نیست بلکه کار فیلسوف و روانشناس و انسان شناس است ..

به نظر می رسید این حرف ها آن هم اینجا کمی متوهمانه و خیلی دور از واقعیت بود.. فراموش کردم و گذاشتم کنار .

اما باز وقتی خبر ساخت یک زندان ده هزار نفری را خواندم آه از نهادم بر آمد و باز آرزو کردم کاش به جای زندان، کارخانه و دانشگاه و به جای سلول، کلاس درس می ساختیم ...به جای حبس و بازداشت نگاه می کردیم؛ درمان می کردیم؛

به جای اینکه هربار ۱۰ هزار نفر را زندانی کنیم هر بار ۱۰ هزار نفر را از آزاد و آگاه می کردیم...

نظریه معروف جانی بالفطره(Born criminal) که بر مبنای آن فرد تبدیل به مجرم نمی‌شود، بلکه مجرم، متولد می‌شود را امروز هیچ آدم سالمی باور ندارد بلکه نظریه صحیح و مورد قبول آن است که جرم نتیجه و حاصل مسائل بیولوژیکی است که به واسطه علل خارجی( جنگ) یا عوامل داخلی (مانند اختلالات عصبی و بیماری های روانی) به وجود آمده اند. بنابراین در واقع شخص،" مجرم "زاده نمی‌شود بلکه محرومیت‌ها، کاستی ها ، عقده های دوران کودکی و نوجوانی و تاثیرات محیطی _  اجتماعی فرد را مجرم می کنند و وظیفه نظام عدالت کیفری این است که علل اصلی به وجود آورنده جرم پی ببرد و تدابیری مناسب برای معالجه و درمان پیدا کند.( پیشگیری غیر کیفری، بازپروری مجرمان و باز پذیری اجتماعی )

جالب است امروز متوجه شدم چیزی که برای من  رویایی و آرمانی و خیال گونه بوده است همین امروز همین نزدیکی‌ها اتفاق افتاده است .

"بولیوی" کشوری بدون زندان است.

در این کشور مکانی مخصوص زندانیان ساخته نشده است .

زندان‌های این کشور به شکل یک جامعه اداره می‌شود .زندانیان در آن شغل خاص خود را دارند و با خانواده هایشان زندگی می کنند ."هلند" با مسئله ی خالی بودن زندانها مواجه است و مجبور شده است تعدادی از زندان هایش را تعطیل کند یا به دیگر کشورها مانند نروژ و بلژیک اجاره دهد .  همچنین برای استفاده ی بهینه از ساختمان های زندانهای تعطیل شده بعضی به هتل و بعضی به آپارتمان ومحل سکونت مردم عادی تبدیل شده اند.

دولتمردان هلند معتقدند دلیل این کاهش، تغییر رویکرد از حبس مجرمان به توانبخشی و تربیت آنهاست .

مسئول زندان نور گر هاون اظهار می‌دارد: ما در هلند روی افراد تمرکز داریم ؛اگر فردی اعتیاد به مواد مخدر دارد او را درمان می کنیم ؛اگر فرد خشمگین بود به او مدیریت خشم آموزش می دهیم و اگر فردی بدهکار بود به اومشاوره میدهیم تا مشکلاتش را حل کند ؛ما به دنبال این هستیم آنچه را که سبب جرم می شود حذف کنیم.

کشورهای شمال اروپا مثل سوئد ،فنلاند دانمارک و نروژ به تقلید از هلند تمرکزشان را روی توانبخشی، آموزش و کرامت انسانی گذاشته‌اند و سوئد هم به شکل مشابهی در بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ موفق شد ۵۶ زندان را تعطیل کند.

از خود می‌پرسم این همان رویا ی دست نیافتنی ما نیست؟

آیا شدنی نیست که به جای زندانِ ده هزار نفری، کارگاه و کارخانه بسازیم ؛تولیدو اشتغال زایی کنیم و از بروز هزاران جرم ناشی از بیکاری و اعتیاد و انباشت خشم پیشگیری کنیم ؟

آیا شدنی نیست که به جای بازداشتگاه دانشگاه ساخت و به جای محفوظات و محتویات پوچ و بی مصرف ،انسان شناسی و روانشناسی و روانکاوی یاد داد و به درد آدم ها خورد؟

  شدنی نیست ؟

چرا هست.. به شرط آنکه دست ازتو هم ، شعار و حماقت برداریم.. دست از انکار و مقابله با آگاهی و دانایی برداریم..

و علم و فلسفه را به رسمیت بشناسیم ؛

شدنی است اگر این خشونت و حماقتی  را که در خون ما نیست اما به ما تزریق و تحمیل شده است کنار بگذاریم...

و بشویم همان ملت صلح جو و فرهنگ دوستِ ایران که برای دانستن، برای تغییر تا ثریا هم می رفت .


انتهای پیام / روزنامه دیده‌بان زاگرس
دیده‌بان زاگرس امروز
آرشیو

یادداشت
آرشیو