چرا آن مرد نیامد؟

کد خبر: 1681-30131 گروه: یادداشت
1403/01/31 21:04

زهرا موسایی

نمی‌دانم برایتان پیش آمده است در موقعیتی قرار بگیرید که شدیداً و به طور فوریتی نیاز به مداخله و حمایت پلیس ۱۱۰ پیدا کرده باشید ؟

نمی‌دانم کدامتان شماره ۱۱۰ را گرفته‌اید و گفته‌اید الو پلیس ۱۱۰؟ آقا اینجا دو نفر با قمه و قفل فرمان به جان هم افتاده‌اند و دارند همدیگر را لت و پار می‌کنند ...!

یا کدامتان ترسان و هراسان ۱۱۰ را شماره‌گیری کردید و بریده بریده گفته‌اید: آقا از خانه همسایه ما صدای جیغ و فریاد شدید می‌آید؛.. اتفاقات بدی در جریان است ؛خواهش می‌کنم سریع خودتان را برسانید !!

یا همانطور که دارید از ترس قالب تهی می‌کنید به زحمت گوشیتان را پیدا کرده‌اید و شماره پلیس را گرفته‌اید :"آقا تو رو به خدا کمک کنید!

چند نفر وارد خانه‌ام شده‌اند .نمی‌دانم دزدند یا چیز دیگری و به دنبال چه هستند؛ خواهش می‌کنم به دادم برسید .! "

اما بارها برای خودم پیش آمده ....

۲ سال پیش روز روشن درست وسط میدانی ،

دزد کیفم  را کشید ، بندش را پاره کرد و گوشی موبایل و تمام پول نقدی که همراه داشتم از من ربود .

با گوشی یکی از مغازه دارها با پلیس تماس گرفتم و خلاصه‌ای از ماوقع را گفتم .

اپراتور با خونسردی ناخوشایندی شمرده شمرده گفت :آدرستون رو بفرمایید ..

و بعد ادامه داد: با شما تماس گرفته خواهد شد..!! و تمام ....

روز بعد و روزهای بعد سراغ مغازه دار رفتم و راجع به تماس و پیگیری پلیس سوال کردم؛ اینکه آیا کسی در این رابطه از سوی پلیس با ایشان تماس گرفته یا نه ؟...

جواب منفی بود .

سال قبل واقعه ای پیش آمد که طی آن تهدید جدی به قتل شدم .

با احتیاط زیاد و تا حدودی ترس  رفت و آمد می کردم تا اینکه یکی از روزها فردی را که تهدید به قتل کرده بود نزدیکی محل کارم مشاهده کردم .خواستم با پلیس تماس بگیرم اما چشمم به ماشین گشت ویژه افتاد که چند قدمی من در پمپ بنزین مشغول بنزین زدن بود. نفس راحتی کشیدم و سمتش رفتم.

 ماجرا را شرح دادم و درخواست حمایت و رسیدگی کردم .افسر مربوط به آرامش و البته احترام گفتند:" ما مستقیماً اجازه ی دخالت نداریم؛ شما باید با ۱۱۰ تماس بگیرید و از مرکز به ما ابلاغ ماموریت شود !"

و بزرگوارانه توصیه کردند :"بروید ایستگاه اتوبوس سوار شوید و دور شوید ...!"

این‌ها راگفتم نه به مناسبت حمله موشکی ایران به اسرائیل ،به مناسبت اینکه دیروز

در حضور من، برادری خواهرش را به جرم اینکه حجاب دلخواهش را ندارد توی کوچه زیر مشت و لگد گرفت و آنچنان خونین و مالین کرد که نگران جانش شدم ...

از دست من و دختر سه ساله‌ام کاری ساخته نبود .با پلیس تماس گرفتم و کمک فوری خواستم .

خبری نشد؛ ۱۰ دقیقه بعد دوباره تماس گرفتم. اپراتور دیگری جواب داد و ابراز بی‌خبری کرد .قرار شد نیرو بفرستند و باز هم خبری نشد...

 و آخرش هم خبری نشد ....

این‌ها را گفتم نه به مناسبت حمله موشکی ایران و مطرح شدن بحث امنیت؛

 این‌ها را گفتم چون دختر سه ساله ام از دیروز بارها از من پرسیده است:

" چرا اون مرد نیومد؟؟"

 و منظورش آقای پلیس بود ....


انتهای پیام / روزنامه دیده‌بان زاگرس
دیده‌بان زاگرس امروز
آرشیو

یادداشت
آرشیو