آزاد باش

کد خبر: 1172-20226 گروه: یادداشت
1402/02/26 20:43

آقایان ممکن است روزنامه را کناری پرت کنند و حتی بد قضاوت کنند و در بهترین حالت فقط درک نکنند و از این حرف‌ها سر در نیاورند ؛اما خانم ها خوب می فهمند. انگار حرف دل آنها را میزنم. انگار خودشان دارند تجربه می‌کنند....

دیروز بعد از یادم نیست چند وقت یک نیم روز وقت آزاد پیدا کردم.

 از کار برگشته بودم ؛بچه ها جای مطمئنی بودند و بهشان خوش میگذشت؛ همسرم  برای کاری شهر دیگری رفته بود؛ خانه کاملا مرتب بود و حتی شام را هم مادرم فرستاده بود. (ببینید برای یک نیمروز آسوده بودن چقدر پیش شرط لازم است) نمی توانستم باور کنم یک نصف روز هیچ کاری برای انجام دادن نیست و من میتوانم بیکار و آزاد باشم.

 این چند ساعت مال خودم بود و خودم باید انتخاب میکردم که چه کارش کنم؛ شاید ها گزینه در ذهنم ردیف شد: می توانستم با خیال راحت بگیرم بخوابم؛ یا نه دراز بکشم و ذهنیات و افکارم را سر و سامان بدهم و نظمی به درونم ببخشم ؛یا اینکه چرخی توی شهر بزنم و بدون مزاحمت بچه ها یک دل سیر ویترین مغازه ها را نگاه کنم؛ حتی بروم توی آن کافه دنج زیرزمین که عاشق فضای شاعرانه اش هستم یک قهوه سفارش بدهم و بی عجله جرعه جرعه بنوشم .

یا لم بدهم روی مبل کتاب بخوانم ..

انتخاب سختی بود و سخت بودنش چقدر دردناک بود.. دردناکی اش به این است که  برای خیلی از ما فقط سالی یکی دوبارچنین فرصتی پیش می آید . دردناکی اش به این است که ما وقتمان مال خودمان نیست و خودمان مال خودمان نیستیم؛ معنای عریان ترش این است که مالک چیزهایی که می گویند مال خودمان است نیستیم. انسان هایی هستیم که حقِ مالکیت داریم و آزادی داریم؛ اختیار و استقلال و حق انتخاب داریم؛ اماامکانش را نداریم .

در واقعیت ،همه چیز به گونه ای است که هیچ کدامش را نداشته باشیم.زنجیرهای طلاییِ محدودیت و اسارت! و ما چقدر این زنجیرها را دوست داریم..!!

 چه کسی اینها را از ما گرفته است؟ چه کسانی؟ عزیزترین هایمان! نزدیکترین های مان!همسر و فرزندان مان!

 حقیقت این است که ما یک نفر هستیم اما در چند نقش... یک زن در نقش "خود/ انسان" همسر ..مادر ..خانمِ خانه و گاها کارمند و شهروند...

ما از پس این همه کار، این همه مسئولیت بر نمی آییم؛ همه را با هم می توانیم باشیم؛ نمی توانیم همزمان هم خودمان باشیم و هم مادر و همسر و کدبانوی خانه و بعضاً کارمند و مهره فعال و موثر اجتماعی .

ناچار یک یا چند تا را باید فدا کنیم و چشم پوشی کنیم ..یا همه را ناقص و ناتمام ایفا کنیم ؛

یک زن_ به گمان من _نمی تواند هم مادرِ پر حوصله ای باشد که وقت کافی برای فرزندش اختصاص می‌دهد و همسر با نشاط برای شوهرش و هم شهروند پویا و هم انسانی که وقت و انرژی کافی برای خود و علایق و آرمان‌هایش در نظر می‌گیرد ...

(اعتراف به این موضوع کمی تعمق و خیلی انصاف می طلبد)

از آنجا که فداکاری و ازخودگذشتگی را به زن" پیوند ناگسستنی "زده‌اند ،معمولاً" خود" این وسط فدا می شود ..

همه نقش ها را ایفا می کند و فرد موفقی به نظر می‌رسد اما انسانِ افسرده و سرکوب شده است؛ همه ی وقت انرژی و سرمایه عمرش را برای دیگران هزینه می‌کند .

فراموش می کند یا حواسش نیست که قبل از هرچیز وجودی بوده که ماهیت و نقش پذیرفته است .در لحظه تولد" انسان" بوده است و بعد فرزند و همسر و مادر و کارمند و شهروند بودن را پذیرفته است .

شاید افلاطون اشاره‌ای به همین مطلب داشته است آنجا که می‌گوید:" زنان قادرند به کفایتِ مردان حکومت کنند و دلیل ساده این امر آن است که حکومت بر مبنای خرد است و زنان همان قدرت استدلال مردان را دارند؛ البته به شرط آنکه آموزش همسان ببینند و از بچه داری و خانه داری معاف شوند ."

پاسخ به این سوال بنیادی که از میان نقش ها کدام یک می تواند و باید حذف یا تعدیل شود خود موضوع گفتاری دیگری است که به آن خواهم پرداخت.....


انتهای پیام / روزنامه دیده‌بان زاگرس
دیده‌بان زاگرس امروز
آرشیو

یادداشت
آرشیو