اختیارات زنان !!
برادرم دو سال از من بزرگتر است. معمول است خواهرها و برادرها بزرگ که میشوند، وقتی دور هم مینشینند، گاهی یادی از شیطنتهای بچگی میکنند و با شوخی و خنده خاطراتشان را مرور میکنند .
خاطرات مشترک من و برادرم_او را نمی دانم ولی برای من_ سراسر تلخی و بیعدالتی است..
یادم هست "پسر بودنش "اختیارات نامحدودی به او می داد ؛میشود گفت مطلق العنان بود..
هرجا میخواست میرفت و تا هر وقت می خواست بیرون از خانه با دوستانش بازی میکرد.
پدرم خیلی جاها او را میبرد ما را نه ؛او حتی به نحو ملموسی بر ما خواهر ها تسلط داشت . ما هیچ وقت نمی پرسیدیم چرا؟ چون برای همه مان بدیهی بود چرا ... آنقدر شنیده بودیم "چون او پسر است "که جواب مان را از پیش گرفته بودیم.
و باز یادم هست مادرم از تعاونی برایش تانک اسباب بازی گرفته بود. تانک سبز رنگ ساده ای که هیچ چیز شگفت انگیزی نداشت اما بدجور چشمم را گرفته بود..
با او از در دوستی در آمدم و ازش خواستم با هم بازی کنیم؛ قبول نکرد .خواستم عروسکم را با تانکش عوض کنم معلوم بود که قبول نمیکند .
به فکرم رسید با او دربیفتم و تانکش رابه زور بگیرم اما او زورش به مراتب از من بیشتر بود و حریفش نمیشدم؛ ناچار دست به دامان مادرم شدم !مادرم حرف هایم را که شنید دستی روی سرم کشید و گفت: تانک به چه درد تو می خورد مگر پسری؟ برو با عروسک و قوری و قابلمه ات بازی کن دخترم!
من چیزی نگفتم و دور شدم .به اسباب بازیهایم که رسیدم چند بار جیغ زدم و با پا زدم زیر همه شان !! برادرم بی اعتنا به من داشت تانکش را روی زمین می کشید و صدای شلیک از خودش در می آورد .
تصمیمم را گرفته بودم ظهر که همه خواب بودند و تانک بیصاحب افتاده بود ،برش داشتم؛ بردم توی کوچه و با خشمِ تمام کوبیدم به دیوار.. در حالی که فکر نمیکردم بعدش چه خواهد شد.. فقط راضی بودم به این که کاری را که باید میکردم انجام داده ام!!
سالهای بعد که بزرگتر شدیم و بارها از این خاطره یاد کردیم من هرگز بابت آن کار عذرخواهی نکردم و نخواستم که مرا ببخشد.
من آن روز و امروز هم ، به خودم حق می دهم که چنین کاری کرده باشم . کاری که کرده بودم هر "مایوس از عدالتی" انجام می داد .
راجع به جریان اعتراضاتی که زنان نقش پررنگی در آن داشتند کمتر اظهارنظر و تحلیلی را از نگاه از منظر زنان شنیدهایم؛ تقریباً همش آقایان بوده اند که تحلیلش کردهاند و تقبیحش نموده اند.
یکی گفت اینها به دنبال برهنگی اند و میخواهند جامعه را به فساد بکشانند و دین و دنیای ما را به باد بدهند ؛
دیگری که منصف تر بود ما را آدم حساب کرد و گفت این زن ها هم جزو همین مردم اند و به فقر و فساد و تورم اعتراض دارند. من نظریه اول را با اطمینان رد می کنم. به جز معدود زنانی که بیمارند و هرجا و هر سمت که باشند آنجا را به کثافت میکشند ،عموم این زن ها اهداف والای انسانی ،اجتماعی و اقتصادی دارند.به دنبال تغییر و اصلاح اند و هدفشان مقدس است.. اینها به باور من ،همان دختر بچه هایی هستند که ازحقِ به ناحق کمتر خودشان ناراضی اند و محدودیتهای قانونی ناعادلانه را که به جرم زن بودن بر آنها اعمال شده؛ باید ها و نباید های غیرقابل پذیرشی را که در طول سالیان دراز به آنها تحمیل شده بیش از این نمی خواهند تحمل کنند.
همان بچه هایی که دیروز بهشان امرشده نکن! نرو !نگو !
و امروز بهشان امر می شود نکن! نرو! نباش! تنها به این دلیل که دختر بوده اند و امروز زن هستند....
اینها امروز اسباب بازی هایی را که برای اقناع و فریبشان در اختیارشان گذاشته اند؛ با پا پس میزنند و نمیخواهند!!
و تمام حقوقی را که به ناحق از آنها سلب شده مطالبه میکنند. برای شان هم مهم نیست چقدر کتک بخورند و چه مجازاتی برایشان رقم بخورد.
این بچه ها قهر کرده اند و سرلج افتاده اند ! عصیان و سرکشی می کنند چون هر قدر توی گوششان بخوانند نه ..تو دختر/ زن هستی!! مغزشان و فکرشان نمی تواند بپذیرد و با آن کنار بیاید..
مسئله تنها همین است و راه حلش هم مشخص است.. تمام .
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس