این روزها نوشتن سخت شده است ، خداوکیلی از چه باید نوشت؟
از گرانی کالاهای اساسی باید نوشت ، از بالا رفتن اجاره خانه باید نوشت ، از خرد شدن استخوان مردم زیر چرخ اقتصاد بیمار باید نوشت ، از جراحی اقتصاد که سالها پیش باید انجام میشد باید نوشت ، از سرود سلام فرمانده و اجرای آن در مدارس و پارک و محله باید نوشت ، از رقص و شادی دانش آموزان با ترانه های معین باید نوشت ، از مرگ بچه های معصوم سیستان برای تهیه آب خوردن باید نوشت ، از فروش کلیه پدر خانواده برای تهیه مبلغ رهن و اجاره باید نوشت ، از ریزش اعتقادات مردم از دین و مذهب باید نوشت ، از انتقادات دلسوزانه قلم بدستان بی ادعا که توجهی نمیشود باید نوشت ، از رنگ به رنگ شدن برخی برای بدست آوردن منافع شخصی باید نوشت ، از جرزنی برخی برای گرفتن پست مدیریتی باید نوشت ؟؟
بارها نگفتیم گسل های اجتماعي فعال شده است ، نگفتیم نیاز به تغییر برخی ساختارها در اقتصاد و سیاست رسیده است ، نگفتیم هستند کسانی که این نظام و انقلاب را قبول ندارند ، نگفتیم اینها که اعتراض میکنند همه شان اغتشاشگر و جیره خور اسرائیل و امریکا نیستند ، نگفتیم باد بکارید طوفان درو خواهید کرد ، نگفتیم شاغل و بیکار و معلم و کارمند و بازنشسته ناراضی هستند ، نگفتیم وضعیت جامعه آتش زیر خاکستر است ؟؟
آقایان مسیول ؛
استرس و اضطراب حق این مردم نیست ، شان این مردم به خیابان آمدن نیست هر چند راه خیابان را خوب بلدند ، صدای مردم را بشنوید ، فریب آرامش ظاهری جامعه را نخورید ، زیر پوست این شهر و کشور خبرهایی است خودتان را در توهمات خودخواسته و توصیه های مشاورین کم تجربه محدود و مشغول نکنید .
نوشتم تا به یادگار بماند . . !!
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس