تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
کلمه ها و گفته های نماینده ، بازتاباننده ی مکنونات فکری اشخاص هستند. اینکه فرد چه می گوید ناشی از آن است که آن فرد چه می اندیشد و چگونه می اندیشد؛
به تازگی مسئول محترمی در خصوص " استقلال مالی" زنان اظهارنظر فرموده اند که " استقلال مالی زنان" به صلاح آنان و به صالح خانواده نیست و تهدیدکننده ی بنیان خانواده هاست ؛چنین اظهار نظری در این برههی زمانی و مقطع فکری برای خیلی از ما مأیوس کننده است؛ به چنین اظهارنظری آنقدر نقد و انتقاد وارد است که آدم نمی داند کدام یک را اول بگوید و چطور همه اش را بگوید....
اگر شخصی دویست یا سیصد سال پیش از این مثلا در دورهی صفویه یا قاجاریه یا حتی پهلوی چنین حرفی میزد چندان تعجب برانگیز نبود؛ فراوان بودند کسانی (زن و مرد) که تعریف اشتباهی از زن و تفسیر نادرستی از مقولهی ازدواج داشتند؛مثلاً زن خود را مایملک میدانستند که مرد میتواند بر او سلطه و تسلط همه جانبه داشته باشد و هدف از ازدواج را در درجه ی اول و آخرتامین نیازهای جسمی و مالی و مواردی از این دست بر می شمردند.
هدف از ازدواج در این دیدگاه سر و سامان گرفتن و رسیدگی به امور روزمره، فرار از تنهایی و بی همدمی و بی همسری ،فرزندآوری و تداوم نسل و انتقال میراث و مفاخر از پدر به فرزندان و نسل های بعد می پنداشتند. اما کاروان اندیشه و فرهنگ و تمدن دیر زمانی است که از این ایستگاه عبور کرده است و تفکرات و دیدگاههای انسانی تغییرات و اصلاحات زیادی به خود دیده است؛
مرد متمدن امروزی خیلی وقت است که زن را جنس مخالف نمیبیند بلکه انسانی مشابه خود با ظاهری متفاوت می یابد. زن در نگاه او دیگر ضعیفه ای نیست که به حمایت مالی و پشتیبانی اجتماعی او محتاج است.
زن امروز انسانی است که به توانمندی فکری و عملی در دو بعد فردی و اجتماعی رسیده است و از سایهی مرد بیرون آمده و در کنار او قرار گرفته است؛ اگرچه او هنوز به مرد محتاج است و به همزیستی و همسری او نیازمند است اما این نیازمندی ناشی از ضعف جسمانی و نارسایی فکری و ناتوانی مالی او نیست؛ زن امروز به همسری و همزیستی مرد محتاج است به همان دلیل و به همان میزان که مرد به همزیستی و همسری زن نیازمند است؛ مقولهی ازدواج سالهاست که بازنگری و باز اندیشی شده است؛ باز تعریف شده است؛ هدف از ازدواج امروز در نگاه و عقیدهی زنان و مردان امروز؛ گره گشایی از عقده ها و خلاها و کاستی های روحی و روانی و رشد فکری و تکامل انسانی زن و مرد است؛ ما ازدواج میکنیم چون به کسی از جنس باورها، آرمان ها و افکار هم نیاز داریم؛ ازدواج میکنیم چون در مسیر تغییر و تکامل انسانی به همدم و همسری و همراهی نیاز داریم؛ یک زندگی مشترک در عین پویایی و عشق ورزی!
بنیان یک ازدواج متمدنانه مهرورزی و اصلاحگری فکری است ؛ رابطهی زن و شوهر رابطهی دو همسفر و دو همراه و کاملاً انسانی است؛ انسانهایی که برای گرهگشایی از اسرار خلقت و سر در آوردن از راز هستی در کنار هم می آموزند به پیش میروند؛ رشد میکنند تغییر می کنند. رابطهی زن و شوهر رابطهی مافوق و مادون و نیازمند و غنی نیست؛ هدف زن فرهیختهی امروزی تامین نیازهای مالی نیست که استقلال مالی او بنیان خانواده را متزلزل کنند،هدف چیز متعالی تری است؛ مرد فرهیختهی امروز همسر خود را نه یک زن و نه یک مادر بلکه یک انسان میبیند که به کمک او می تواند خوشبخت باشد و به اوج شرافت انسانی برسد؛ به صاحب چنین تفکری و به دارندهی چنین دیدگاهی ؛ به چنین مسئولی به چنین عضو تشخیص مصلحت نظامی در جواب چنین افاضه ای چه باید گفت؟
لطفاً ایستگاه و توقفگاه خود را ترک کنید، قطار فرهنگ بشری سال هاست و قرن هاست که از این دیدگاه عبور کرده است؛
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس