کتاب مادر تمدن هاست
همه می دانیم" کتاب ،مادر تمدن هاست" هم ما که مردم هستیم و هم مسئولین .
ما سعی می کنیم لابلای صرفه جویی کردن های مان،لابلای پس انداز کردن هایمان،چیزی کنار بگذاریم و دو سه تا کتاب در ماه بخریم و آنها هم سعی میکنند هر قدر میتوانند؛ هر طور می توانند کاغذ را گران کنند....
ما، هی سعی می کنیم خودمان را بالا بکشیم و عقب نمانیم و سقوط نکنیم، آنها هی سعی می کنند جلوی مان را بگیرند همین پایین نگهمان دارند و نگذارند بخوانیم .
گاهی وقتی به تمام جوانب فکر می کنم و همه تکه های پازل را کنار هم قرار میدهم میبینم همه چیز جوری طراحی شده که همه راه ها به یک نتیجه ختم می شود و آن نابودی فرهنگ در این سرزمین است..!
همه دستورالعملها جوری برنامه ریزی شده که حداقل بخش عظیمی از مردم یعنی بدنه اصلی جامعه نتوانند یا نخواهند کتاب بخوانند .
واضح است در حالی که توده مردم مایحتاج روزانه خود را به سختی تامین می کنند و تمام هم و غم و فکر و خیالشان مصروف نان شب و اجاره ی خانه شان است ؛وقتی مرغ و تخم مرغ و شیر و لبنیات و میوه شان را قادر نیستند فراهم کنند احتمال اینکه به خرید کتاب فکر کنند چقدر است .
نسخه چاپی و الکترونیکش هم فرق زیادی ندارد .از آن طرف هم تنوع و جذابیت موضوعی کتاب های در دسترس ،به گونهای است که اندک انگیزه مخاطبان را سرکوب می کند ...
هنوز وقتی می خواهید برای خرید کتاب کودک به کتابفروشی های شهر مراجعه کنید شعر های مسخره و تمسخرآمیز در باب حسنی و قلقلی و ماجراهای بی سر و تهشان بیشترین گزینه برای انتخاب اند؛ انگشت شمار کتابخانه های متروک شهر هم اوضاع بهتری ندارند... عناوین کتاب هایی که عرضه میکنند همان عناوین دهه ۷۰ و ۸۰ هستند به علاوه ی معدود کتاب های روانشناسی زرد که هر ماه به کتابخانه داده میشود.
تنوع مطالب و موضوعات به شکلی است که انگار کسی یا کسانی مطلبی را عنوان میکنند و نظریه ای را ارائه می دهند و بعد هزاران نفر در تایید آن مطلب سر می جنباند و به به میگویند....
همه ی کتابها مثل هم؛ همه بر یک منوال و یک عقیده و در یک سو...
از کتاب های روز دنیا و آخرین های نشرکه بپرسی، کتابدار در عین حال که میداند نیست اما برای حفظ ظاهر نگاهی به مانیتورش می اندازد و جستجویی میکند و بعد میگوید: نه متاسفانه ؛اینها را نداریم ؛ از مجلات تخصصی زنان که بپرسی با خوشحالی و سربلندی به سمتی اشاره میکند و میگوید بله ..مجلات تخصصی برای خانم ها زیاد داریم و تو را ارجاع میدهد به انواع هفته نامه ها و مجلات آشپزی و شیرینی پزی و خیاطی و مهارت های فرزندپروری ...!!
مشترکین و اعضای کتابخانه اش آنقدر کم تعداد اند که همه شان را می شناسد و کلیتی از زندگی هر کدامشان می داند .
سالن مطالعه کتابخانه هم مثل این روزهای خانه های ایرانی فقط موقعیتهای خاصی در سال مهمان دارد. امتحانات پایان ترم و بعد همه میزها و صندلی هایش مال تو می شود..
آنقدر سرش خلوت است که هر بار او را میبینم آرزو میکنم کاش جای او بودم .یک عالمه وقت و یک عالمه کتاب ...
کتاب هایی را که امانت گرفته بودم با تاخیر آوردهام .میگوید جریمه شده اید! می گویم بله.. لطفاً کارت بکشید! میگوید نه از کارتخوان استفاده نمیکنیم مالیات می گیرند..!! با تعجب می گویم مالیات از کتابخانه ؟؟!!میگوید بله ...میخندم... بریده بریده ...به تلخی ...همیشه وقتی نمیدانم بخندم یا گریه کنم... میخندم .
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس