قرارمان این نبود !!

سوادش در حد خواندن و نوشتن بود و جز روشنفکران زمان خودش محسوب میشد .

 گفت در بحبوحه انقلاب در روستایشان علیه حکومت شاهنشاهی شعار داده و خلاصه بقول امروزی ها فعال مدنی سال ۵۷ محل شان بوده  است .

سفره دلش که باز شد گفت کی فکر می‌کردیم انقلابی که برایش آن زمان گلو پاره می‌کردیم این بشود ؟!

همینطور که عصبانیتش فروکش میکرد و شنونده ای را گیر آورده بود تا خودش را تخلیه کند برایم با همان ادبیات روستایی بودنش حرفها زد .

گفت ؛ نمی‌دانم در این چند سال چطور بعضی ها چنان سرمایه دار شدند که تا هفت نسلشان نیاز مالی نداشته باشند در عوض برخی در نان شبشان مانده اند .

گفت ؛ قرار نبود دیگر اسمی از پایین شهری و بالا شهری برده شود در حالی که بیا ببین بالا شهری ها چه سر و وضعی بهم زده اند .

گفت ؛ قرار نبود شهرها و استان‌ها به محروم و کم برخوردار و برخودار تقسیم شوند اما دیدیم شد .

گفت ؛ قرار بود همه از ثروت و درآمد کشور برخودار شوند اما برخی انگار نیمی از جمعیت کشور دچار فقر و نیازمند کمک مالی شدند .

گفت ؛ قرار بود عدالت و برابری و مساوات برقرار شود اما بمرور بی عدالتی عادی شد .

گفت ؛ قرار نبود فامیل بازی و رانت و پارتی وجود داشته باشد اما هم فامیل بازی دیدیم هم رانت و هم پارتی .

گفت ؛ قرار نبود اگر اعتراضی در خصوص فقر و بیکاری و گرسنگی داشته باشیم سرکوب شود اما اجازه اعتراض که ندادند ، سرکوب هم شدیم .

گفت ؛ قرار بود مردم مسئولینی پاسخگو و شفاف و قابل اعتماد داشته باشند اما جوری شده که اگر مسئولین گفتند امروز روز است مردم می‌گویند شب است !

گفت ؛ قرار بود مسئولین از متعهدان به آرمان های امام و متخصصان امر باشند اما الان هیچکس سرجای خودش نیست .

گفت ؛ قرار بود جوانان بمانند و وطن را بسازند اما فرار نخبگان و مهاجرت متخصصان روز به روز بیشتر شد .

خلاصه گفت ؛ خیلی قرار مدارها نبود اما شد آنچه نباید می‌شد!!

صحبت های این پیرمرد خوش سخن روستایی را نه تفسیر میکنم ، نه توجیه ، نه تایید نه بزرگ نمایی ، قضاوت را به شما واگذار میکنم تا شما در مورد تایید یا رد این سخنان قضاوت کنید !!