عاقبت روزنامه نگاری چه میشود!
سجاد کریمی
روزنامهنگاري در کشور با مشکلات بسياري روبروست.
بهقول ميرزاده عشقي مدير روزنامه »قرن بيستم«، »روزنامهنگاري به خون دل نوشتن« است.
از گراني کاغذ و کمشدن صفحات نشريات تا نپرداختن به مسايل پر اهميت جامعه براي نوشتن که مملو است از انگارههايي که نه در قانون مطبوعات منع شدهاند نه در قانون اساسي؛ اما نميتوانيد به آن بپردازيد.
نوعي خودسانسوري نانوشته براي اهالي رسانه بهوجود آورده است. انواع سوژههايي که جان مردم را به لب رسانده و آنان را در پيکره گراني، بد مديريت کردن جامعه، عدم اعتماد، عدم اقناع مردم توسط مسوولين ، پرداختن به فساد ، حتي اطمينان نداري که ميتواني از پوتين روسي بهخاطر نمايش و حضور مضحک وزير خارجهاش و مشارکت در تاييد اميال پليد کشورهاي کوچک ساحلي خليج فارس عليه منافع ملي کشور ، بنويسي يا نه!
دوست گرانقدري برايم نوشت ؛ »وقتي همه دادههاي تمامي نشريات کشور از فساد »چايدبش« از يک گزاره چندکلمهاي فراتر نميرود. وقتي روزنامهنگار تحقيقي اجازه دريافت اطلاعاتي بيش از آنچه منتشر شده را ندارد ، چه بايد کرد!
« روزنامهنگار موظف است براساس آنچه قانون مطبوعات و قانون اساسي برايش فراهم آورده با انتشار آگاهي و اطلاعات لازم در توسعه و پيشرفت سرزمينش و امکان انتشار گزارش بتواند فساد و نفوذ دشمن را »سوتزني« کند. يعني آن را به ساحت گرانقدر کلمات بسپرد و از سرزمينش و از منافع کشور و مردم دفاع کند.
آيا امکان آن فراهم است؟ به تمامي يادداشتها و تفسير و تحليل اخبار منتشره در رسانهها توجه بفرماييد؛ بيشترين مطالب منتشره نقد يا تاييد نقلقولهاي مسوولان است که چندان چنگي به دل نوشتن نميزند. روزنامهنگار بايد بتواند با احساس قدرت و توان لازم و پشتيباني قانون رنج و درد مردم را بشکافد ، از اندروني سازمانها و ادارات تا آنجا که منافع ملي صدمه نبيند مطالب درست و درمان کشف و منتشر کند.
اصلا روزنامهنگاري يعني هنر کشف آنچه که ظاهرا نيست ؛ اما هست. مديران عادت کرده به مداحي و تاييد افکار و اعمال خود ، چگونه ميتوانند لبه نقد را تحمل کنند و هم به جايگاهشان خسارتي وارد نيايد. گويي آنچه مهم نيست منافع ملي و مردم است. و آنچه بايد ذاتا پديدار نشود نقد و انتقاد سازنده براي ورود به عرصه توسعه است.
آمارهاي رسمي دولتي چنان با حقيقت روي زمين و زندگي روزمره مردم منافات دارد که مپرس! رييسجمهور هنگام تقديم بودجه به مجلس رشد کشور را 14درصد خواند. آيا چنين رقمي از رشد در هيچ کجاي جهان امکان وقوع دارد؟ اکنون رشد ژاپن 7.2 درصد است هر چند گاه از ده درصد نيز عبور کرده ، اما هرگز 14درصد نبوده است. چرا بعدها که تيم اقتصادي دولت ابراهيم رئيسي آن را نزديک به 8 درصد دانست گفته رييس دولت را تصحيح نکرد و ساده از کنار آن اشتباه گذشت.
روزنامهنگار بايد بتواند هزارتوي سخت و پر مانع تحقيق براي کشف حقيقت را بپيمايد و دادههاي لازم را براي طرح گزارش خود فراهم کند؛ آيا اين وجه امکان پذير هست يا خير!
ابراهيم رئيسي به وزير ارتباطات »توصيه« ميکند: »سرعت اتصال و اتباط اينترنت کند و پايين است!«. به نظر شما مخاطبين اينترنت آيا وزير و مجموعه داخل در موضوع نبايد توسط رييسجمهور توبيخ شوند که به توصيه رييسدولت در حضور جامعه نيازي نباشد؟ کدام روزنامهنگار جرأت دارد برود وزارت ارتباطات و براي اقناع نزديک به 78.6درصد کاربر اينترنت کشور اطلاعات لازم در چگونگي زجرآوري پايين بودن سرعت اينترنت را فراهم کند.
روزنامهنگاري با ممانعتهايي که حتي امکان فهرست آن نيست چه کاري بايد انجام دهد. اطمينان داريم در صورت بازشدن چنان فضايي کسي از ترس گزارش و اخبار رسانهها جرأت ورود به فساد و خيانت به کشور را به خود نخواهد داد. حوزه روزنامهنگاري با نوشتن کار دارد. چقدر از نقلقول مسوولان بنويسند ، گويندگان آن گفتارها آن را به هيچ گيرند. روزنامهنگاري با اين ممانعتها در حال احتضار است. روزنامهنگار ، چنانکه موظف است از پيروزيها ، شايستگيها ، پيشرفت ، توسعه و رشد جامعه و مردمش درصورت وقوع بنويسد بايد بتواند از موانع آن نيز قلم بزند و آن را آسيبشناسي کند. عاقبت روزنامهنگاري ايران زمين چه خواهد شد!؟
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس