سیاه نمایی نه !...خودِ سیاهی...
زهرا موسایی
به ندرت پیدا میشود کسی که از فرایند دادخواهی و احقاق حق خود در سیستم قضایی اینجا رضایت داشته باشد.
کافیست بیکار باشی یک نیم روز سری به دادگاهها و کلانترییهای شهر بزنی و پای صحبت مراجعین بنشینی .
هر کدام از خدا میخواهند گوش شنوایی پیدا کنند و تا جان در بدن دارند بنالند! موردی بود تهدید به قتل شده بود و طرف اقدام به قتل کرده بود. بلافاصله با فوریتهای پلیس ۱۱۰ تماس گرفته بود و ترسان و لرزان ماوقع را شرح داده بود که: از سوی فلان شخص تهدید به قتل و حتی اقدام به قتل شده است .
"تو را به خدا به دادم برسید؛ بیم جان دارم"! پلیس ۲۰ دقیقه بعد در محل حاضر شده، گزارش تهیه و صورتجلسه کرده بود!! شخص مذکور که ذهنیتش این بوده که (مطابق فیلمهای سینمایی هالیوودی) پلیس برایش محافظ و بادیگارد شخصی تعیین میکند و شبانه روز از جانش محافظت میکند !!هاج و واج پرسیده:" فقط همین ؟؟!!یک برگه صورتجلسه ؟!"و جواب گرفته بود: بله مادام که جرمی اتفاق نیفتد مجرمی نخواهد بود و هیچ غیر مجرمی را نمیشود بازداشت کرد .
-اما این شخص تهدید و اقدام به قتل کرده !! این خودش جرم نیست؟
- ما اختیارات قانونیمان همین حد است. باقی قضایا را از طریق شکایت کیفری پیگیری کنید!
دیگری خانمی بود که توسط خانم دیگری مورد کلاهبرداری قرار گرفته بود. حدود یک سال زمان و چند میلیون تومان پول صرف کرده بود و هنوز به نتیجه نرسیده بود. آدرس محل سکونت خانم کلاهبردار را پیدا کرده بودند. ساکن استان مجاورو حالا میبایست برود استان مجاور و از نو شکایت کند !!مشکلش را از طریق سیستم آنجا پیگیری کند...
جالب است با وکیلی که اتفاقی سر راهش قرار گرفته بود مشورت کرده بود نظرش این بود که: خانم برای ۱۰ میلیون پول ۴ میلیون خرج کردهای از من میشنوی نمیارزد دنبالش را بگیری بسپارش به خدا!!
زن با مشت به سینهاش میکوبید و پشت سر هم نفرین میکرد .
دیگری ماشینش را سرقت کرده بودند؛پلیس قوت قلب داده بود:"نگران نباش !احتمالا کار یک معتاد یا موادفروش بوده؛چندوقت دیگر استفاده اش را که کرد گوشه ای رهایش می کند پیدا می شود!!"
آدم دردش میگیرد؛ آدم اشکش در میآید؛ آدم مسخرهاش میشود که درراهروی دادگاه عدل اسلامی زنی اینطور بیپناه از اجرای عدالت و احقاق حقش ناامید شود و چارهای جز نفرین نداشته باشد...اگر قرار است اجرای عدل را به قیامت واگذار کنیم پس فلسفه ی ایجاد دادگستری چیست؟
دادگستری با آن دم و دستگاه عریض و طویلش کاری برایش نکند وکار را حواله کند به خدا و آن دنیا ....
درد دارد وکیل مدافع مملکت توصیهاش این باشد که نمیارزد دنبالش را بگیری واگذارش کن به خدا .
جهل است یا بیشعوری است یا ظلم فاحش است یا چیز دیگر نمیدانم ولی درد دارد... مردمی که باید برای گرفتن حقشان، از لقمه دهانشان بزنند؛ خرج کنند؛ پولهای گزاف توی جیب سیستم قضایی بریزند؛ بدوند؛ التماس کنند؛ رو بیندازند؛ خود را کوچک کنند و منت بکشند .
اطمینانی هم نیست به حق خود برسند یا نه..
کلاهبردار و سارق خودش باید دلش به رحم بیاید مال طرف را مسترد کند .
شوهر خودش باید انصاف داشته باشد و نخواهد زنش را بچزاند ،مهریش را پرداخت کند. اینقدر آدم را میدوانند و میچرخانند و از نفس میاندازند که آدم قید حقش را بزند.
به بهانه صلح و سازش زن و شوهرها ،آنقدر تن و اعصاب و روانشان را میفرسایند که طرفین یا میگویند همان زندگی نکبت بار را ادامه بدهیم بهتر است تا خود را گرفتار دادگاه و شورا بکنیم یا اینکه از بخشی از حق و حقوق خود چشم پوشی میکنند تا به یک نتیجهای برسند به هر حال ...
حق الوکالهها و کارمزدها و هزینهها بیحساب و کتاب و سرسام آور است .
برای هر کیفرخواست و دادخواست و مطالبهای مبالغ هنگفتی باید پرداخت شود. کسی توضیح نمیدهد چرا .
کسی جوابگو نیست و همه مدعیاند" توی جیب ما که نمیرود"
اصولاً چرا باید هزینهای پرداخت؟ بودجههای چند ده هزار میلیاردی سازمانها و ادارات و نهادها صرف چه میشود و در جیب چه کسی میرود ؟
چرا راه رسیدن به حق برای این مردم این همه خوان دارد؟ این همه پرپیچ و خم و طولانی و صعب العبور است ؟
این همه کاغذ بازی و دوندگی و پیچیدگی در عصر فناوری و ارتباطات دیجیتال چه معنایی دارد؟
دادگستریها چرا به داد این مردم نمیرسند؟
چه کسی بر نارساییها و کاستیهای سیستم قضایی نظارت میکند؟
و داد مردم را از دادگستری میستاند؟ هیچکس ...هیچکس ....
واگذارش کن به خدا !!
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس