ثبت نام مدرسه
اولین بار ۱۰ سال پیش بود برای ثبت نام دخترم در یک مدرسه دولتی...
مدیر مدرسه مبلغی را به عنوان هدیه خانواده ها در قالب مشارکت مردمی از من درخواست کرد .
پرسیدم اختیاری است؟ گفت خیر
فیش واریزش باید ضمیمه پرونده فرزندتان باشد..!
اعتراض کردم و گفتم من فرزندم را در یک مدرسه دولتی ثبت نام کرده ام و در این مورد قانون به صراحت میگوید که مجبور به پرداخت هیچ گونه وجهی نیستم... مدیر مدرسه وقت گذاشت و با ادب و متانت برایم توضیح داد که وزارت آموزش و پرورش علیرغم اینکه در رسانه ها اعلام میکند مدارس حق دریافت هزینهای از خانوادهها را ندارند اما خطاب به مدیران مدارس اعلام میکند که هزینه های جاری اداره ی مدرسه تان را باید از طریق مشارکت های مردمی تامین کنید و سرانه در این خصوص به شما تعلق نمی گیرد.. سال بعد موقع ثبت نام در پایه دوم این ماجرا تکرار شد ؛آنها درخواست کردند و من اعتراض کردم و سال بعد هم...
یادم هست مدیر مدرسه به کنایه گفت: شما اولین باراست برای ثبتنام تشریف میارین ؟!دخترتون پایه چندم هست؟
من اعتنایی نکردم و با قاطعیت گفتم به هر حال من طبق قانون بدهکار شما نیستم و ملزم به پرداخت هیچ وجهی نیستم؛ آموزش و پرورش نمی تواند به این وضوح و با این وقاحت قانون را زیر پا بگذارد!
سالهای بعد هم این ماجرا تکرار شد. روزی که دختر دومم را برای ثبت نام در کلاس اول ثبت کردم موقع برگشت به خانه دختر کوچکم رو به دختر بزرگم گفت: نمیدانی امروز چه اتفاقی افتاد .
مامان و مدیر مدرسه راجع به ...دختر بزرگم حرف او را قطع کرد وبا خنده گفت: چرا خوب میدونم چی شد ..مامان نخواست بدون حرف ،بدون دردسر هزینه ثبتنام پرداخت کنه و هر دو خندیدیم .
امروز پس از گذشت ۱۰ سال بازهم وقتی دختر کوچکم را در مدرسه جدیدش ثبت نام کردم و همان اتفاق افتاد ..
دختر بزرگم بازهم خنده بلندی سر داد و گفت :مامان خدا وکیلی از رو نمیرین؟؟شما که این پول را آخرش میدین شما که میدونین گفتن این حرف ها چیزی را عوض نمیکنه چرا هر بار اعتراض میکنین ؟
به او نگفتم اما به شما خواهم گفت..
در من چیزی هست که نمی تواند بی عدالتی ها را ،قانون شکنی ها را و ستم کشی ها را ببیند و چیزی نگوید..
چیزی هست که حق دارد حرف بزند برآشوبد و اعتراض کند ...فریاد بزند و پا بر زمین بکوبد و حقش را بخواهد..!!
و آن چیز انسانیت نام دارد ...اگر ظلمی باشد و حقی زیر پا گذاشته شود، نمی توانم بگویم خفه شو! چیزی نگو !حرفی نزن! صدایت در نیاید ..!!
بهش برمیخورد قهر می کند.. خاموش می شود نابود میشود ...یا سرش را می اندازد پایین می رود گم می شود..
او نباشد من هم نخواهد بود..
من بدون انسانیت هیچ نیستم ..
سنگ یا کلوخ یا حجمی ازگوشت و پوست به شکل انسان خواهم بود ..
او باید حرف بزند حرف زدن او موجودیت من است..حرف زدن او اگر چه چیزی را تغییر نمی دهد اما سبب می شود که انسان بودن من تغییر نکند .
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس