موسیقی درمانی !!
زهرا موسایی
یک روش درمانی مدرن و علمی که در بسیاری از جوامع پذیرفته شده و مورد استفاده قرار میگیرد ،موسیقی درمانی است.
وقتی دربارهاش خواندم بیاختیار لبخند زدم و گفتم چه روش خوبی!! و بلافاصله پذیرفتمش؛ چون مدتهاست موسیقی را به عنوان یک آرامبخش و التیام بخش به کار گرفتهام. یک جورداروی شفابخش اما نه از نوع تلخ.. از نوعی که کام دلت را شیرین میکند ؛حالت را فوراً خوب میکند و دردها و دغدغههایت را میگیرد از چشم تو پنهان میکند.
قبلاً هم گفتهام غصهام میگیرد شهر ما و خیابانهای شهر ما این همه از موسیقی خالی است .
این کمترین کاری است که برای مردم افسرده شهر میتوان کرد ...
موسیقی ،حتی برای دستهای خالی و دلهای پر از غصه هم سودمند است .
همه را به وجد میآورد و شادی میآفریند. یکی دو روزی بود حین انجام کار موسیقی ملایمی گوش میدادم ؛صدایش فقط آنقدر بود که خودم به راحتی بشنوم و به گوش ارباب رجوع ها هم میرسید .
انگار محیط آنجا جان گرفته بود و زنده شده بود؛ توی فضا انرژی موج میزد و همه بیاختیار لبخند میزدند؛ انگار همه خوش خلقتر شده بودیم ؛ مدارایمان هم بیشتر شده بود ؛اما به زودی خبرش به بالادستیها رسید و احضار شدم !
خودم را برای توبیخ و تذکر آماده کرده بودم.
از من پرسیدند چرا توی محیط کار در یک فضای اداری ِ رسمی موسیقیِ به قول خودشان مستهجن پخش کردهام ؛مسلم است که میدانستم چنین کاری خلاف عرف و خلاف شرع است! میخواستم نظر شخصی خودم را در مورد موسیقی و ضرورت آن و بلامانع بودن آن در محیط اداری بگویم اما یادم آمد که چندی پیش از همین آقا راجع به نحوه پوششم تذکر گرفته بودم .
که چرا فرم رسمی نپوشیده و به جای مقنعه از شال استفاده کردهام.. توضیح داده بودم: چه فرقی میکند اگر هدف پوشاندن است شال هم میپوشاند ،مقنعه و شالش چه فرقی میکند؟ و او با تحکم گفته بود: خانم !
اینجا یک محیط اداری است ؛ شما کارمند اینجا و موظف به رعایت دستورالعملها هستید !!
جوابم را فرو خوردم و چیزی نگفتم ؛البته جوری نگفتم که فهمید حرفهایی برای گفتن دارم که به اجبار نمیگویم...
حرفی اگر میزدم قطعاً کار از آن خرابتر میشد و بعید نبود بلافاصله از کار اخراجم کند.
کافی بود دستش را بلند کند و سمت در اشاره کند و داد بزند:برین بیرون!شما اخراجین..!و تمام...
کدام قانون و کدام آزادی بیان واندیشه میتوانست خودی نشان بدهد و اعمال قدرت و نفوذی بکند .؟؟
اینجا در تمام محیط های اداری به کوچکترین عمل تو و جزئیترین احساس و عقیده تو کار دارند ؛قبل از آنکه به تخصص و مهارت تو کاری داشته باشند .
پوشش تو ،عملکرد تو ،دیدگاه و جهانبینی تو باید مطابق استاندارد و دستورالعملهای مکتوب و غیر مکتوب اینجا باشد...
یونیفرم بپوشی ؛ یونیفرم فکر کنی و یونیفرم رفتار کنی!!
فردیت اینجا معنا ندارد.اینکه تو یک انسان سوای میلیاردها انسان دیگر هستی و تشخص و شخصیت خودت را داری و مطابق میل و باورو استاندارد خودت عمل کنی پذیرفتنی نیست .
تو محکوم هستی درست همانطور که مورچهای در میان مورچگان است یا زنبوری در میان زنبورها، انسانی در میان انسانها باشی و مطابق یک الگوی زیستی زندگی کنی! الگویی که برایت میپسندند و مقابل چشمت میگذارند و تو را وا میدارند که مو به موی آن را اجرا کنی ....
حالا من در پرونده کاریام حداقل دو نمره منفی دارم و با وجود آشنا و واسطه و پارتی با نفوذی که دارم هر روز ممکن است به بهانهای اخراج شوم ..حالا دیگر مقنعه میپوشم و موسیقی هم گوش نمیدهم اما هنوز هم نظرم همان است که بود..!!
هنوز متقاعد نشدهام که مانتوی رنگ رنگی سنتی پوشیدن در محیط کار و گوش دادن موسیقی حین کار اشکالی داشته باشد ...
البته جای خالی آن حال خوش و لبخندهای بیجهت احساس میشود ؛اما چه اهمیت دارد آنچه تعیین کننده و مهم است این است که بالادستیها راضیاند و استانداردها و پروتکلها رعایت میشود... تمام .
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس