فاسد پروری !!

کد خبر: 1302-20524 گروه: یادداشت
1402/05/24 20:14

زهرا موسایی

"سیستم فاسد پرور" احتمالاً به گوشتان خورده است و شنیده‌اید ؛یعنی سیستمی که فرقی نمی‌کند چه آدمی واردش بشود در نهایت یا تحمل نمی‌کند و از چرخه خارج می‌شود یا به نحوی اخراجش می‌کنند یا اینکه به سازگاری با سیستم و ساخت و پاخت می‌رسد و با جماعت فاسدان همرنگ می‌شود .

دقیقاً به همین صورت سیستم فرهنگی و نظام آموزش عمومی جامعه ، "دیکتاتور پرور" است .

ارزش‌های مسلط بر واقعیت زندگی مردم و قالب‌های فرهنگی جاری در خانواده ها به گونه‌ای است که به راحتی از یک طفلِ معصومِ نازک نارنجی، یک" خرده دیکتاتور" می‌سازد و تحویل جامعه می‌دهد .

زن یا مرد ،پیر یا جوان و نوجوان و کودک ،در فضای خصوصی و عمومی اجتماع رفتارهای رفتارهای دیکتاتورمآبانه دارند .

در یک واحد تولیدی خرد ...یک اداره یا سازمان کوچک ...حتی در یک فروشگاه معمولی، بیشمار دیکتاتور کوچک و متوسط با قابلیت تبدیل به "دیکتاتور اعظم" وجود دارد. چند ماه پیش برای خرید لباس به یک فروشگاه زنجیره‌ای مراجعه کرده بودم .

صاحب یا گرداننده اصلی فروشگاه دختر خانمی بود که چند فروشنده جوان دختر و پسر تحت مدیریت ایشان مشغول به کار بودند. یکی از فروشندگان که پسر جوانی بود با کمی تاخیر وارد فروشگاه شد و چون هوا گرم بود مستقیم روبروی کولر قرار گرفت تا کمی خنک شود و کار خود را شروع کند .

مدیر فروشگاه که شرحش گذشت، در حضور مشتریان و کارکنان چنان او را به باد توهین و تحقیر گرفت که از نظر من شخصیت و حرمتی برای پسر جوان باقی نماند .برخورد او چندان زشت و زننده بود که تا ساعت‌ها فکرم درگیر موضوع بود و کامم تلخ بود .

او نمونه یک زن دیکتاتور بود .کسی که اگر میدان می‌یافت و در جایگاه‌های حساس مدیریتی بالاتری قرار می‌گرفت قطعاً خودش را ارباب و صاحب مال و جان و دار و ندار مردم می‌دید و همه چیزشان را تصاحب می‌کرد . ذره ای هم ارزش برای شخصیت و حقوق انسانی آنها قائل نمی شد.

کارمندان ساده ادارات دولتی را دیده‌ایم که نگاه بالا به پایین به مراجعین دارند و فاصله خود را با ارباب رجوع به اندازه عرش تا فرش می‌بینند.

 مهندسانی را دیده‌ایم که کارگران را غلام خانه زاد و فرش زیر پایشان می‌بینند ؛به تمسخر می‌گیرندشان و به سادگی دستشان می‌اندازند و به اتفاق اطرافیان قاه قاه بهشان می‌خندند.

 پزشکانی را دیده‌ایم که گویی عارشان می‌شود لب وا کنند و با بیمار شهرستانی شان دو کلمه بیشتر حرف بزنند .خانم‌ها و آقایانی را دیده‌ایم که خانم و آقای خانه بودنشان بهشان این اجازه را داده است که سر خدمتکارشان داد بزنند و توهین و تحقیرشان کنند .

فراوان دیده‌ایم مردهایی که بر خانم‌هایشان مسلطند .زورشان می‌رسد دماراز روزگار خانم هایشان در می‌آورند و استعمارشان کنند.

 مادرانی را دیده‌ایم که به فرزندانشان می‌توانند زور بگویند ؛دیکته کنند و به هر نحوی اراده درست یا غلط خودشان را به آنها تحمیل کنند .

به گمان من همه این توهمات و اشتباهات نتیجه یک باور اشتباه و فکر غلط است باوری که ناشی از نادانی و توحش است:اینکه آدم‌ها به اشتباه تصور می‌کنند "قدرت در خشونت است"!!

 در زدن و کوفتن داد و فریاد و دست و بازو است. در مشت و لگد و خون و خشم است! این ایده اشتباه فاجعه باری است که از بدو تولد کودک از گفتار و رفتار ما می‌آموزد؛ بر آن سرشته می‌شود و در ناخودآگاهش حک می‌شود.

 به گمان من ریشه بحران‌های این جامعه را همین جا باید جستجو کرد. از همین جا باید شروع کرد و همین را باید نشانه گرفت و نابود کرد .

شما همه باید دنبال رو و مطیع من باشید به هر قیمتی و از هر راهی ...داد می‌زنم ؛نعره می‌زنم؛ سیلی می‌زنم  ؛زیر دست و پا می‌اندازمت؛ خردت می‌کنم ؛تحقیرت می‌کنم و حتی نابودت می‌کنم؛ اگر بر خلاف من بخواهی و بکنی !!

در چنین فضایی به ندرت گفتگویی صورت می‌گیرد. به ندرت قانونی بر اساس صلاح جمع تعیین می‌شود و به ندرت هم اجرا می‌شود.. به ندرت تغییری رخ می‌دهد و به ندرت توسعه‌ای اتفاق می‌افتد... به ندرت پیشرفت حاصل می‌شود و به ندرت انسانی خوشبخت می‌شود ...

همه برای یکی... یکی برای خودش .....


انتهای پیام / روزنامه دیده‌بان زاگرس
دیده‌بان زاگرس امروز
آرشیو

یادداشت
آرشیو