خوب بودن های دیکته شده

کد خبر: 1311-20529 گروه: یادداشت
1402/05/29 19:36

زهرا موسایی

دفعات پیش خواستم به رویش بیاورم بگویم : حواست هست هر بار که می‌بینمت چاق‌تر از دفعه پیش هستی ؟ یکم خودت را جمع و جور کن!!

 اما هر بار به خودم گفتم : بدن خودش است به من ربطی ندارد؛ تازه مگر نمی‌بینی خودش هم از این بابت ناراحت است.. ممکن است خجالت بکشد .  این بار اما گفتم؛

چرا یک فکری به حال خودت نمی‌کنی ؟چرا ورزش نمی‌کنی و باشگاه نمی‌روی ؟

هزینه باشگاه نداری پیاده‌روی که می‌توانی بکنی ! روزی مثلاً یک ساعت پیاده‌روی خیلی زود وزنت را پایین می‌آورد و درد زانویت را برطرف می کند..

 سرش را تکانی داد و به تلخی گفت: روزی یک ساعت پیاده روی؟؟ کِی ؟ کجا ؟

پنج و نیم صبح بیدار می‌شوم ؛کارهای بچه‌ها را رو به راه می‌کنم و ناهارشان را آماده می‌کنم ..شش و نیم صبح از خانه می‌زنم بیرون تا بتوانم ۸ سر کار باشم

 و از ۸ صبح تا ۵ عصر جز نیم ساعت استراحت و ناهار به حالت نشسته سرم توی کار است و از عالم و آدم بی‌خبرم ..خانه که برمی‌گردم آنقدر کار روی سرم ریخته و آنقدر بدبختی دارم که وقت خواب جنازه‌ام به رختخواب می‌رود .

ناراحت شدم و آهسته گفتم : یعنی از ۸ صبح تا ۵ تمام وقت نشسته‌ای اینجوری که کمرت .....

میان حرفم پرید و گفت :نه من ، که تمام بچه‌ها (همکارانش) از ۸ صبح که می‌نشینیم پای کار، جز نیم ساعت ظهر ،تمام وقت کار می‌کنیم. اگر این کار را نکنیم که حاجی توی دوربینش ما را می‌بیند و اخراجمان می‌کند .

"حاجی" را می‌شناسم . نه از نزدیک بلکه وصفش را از این خانم شنیده‌ام .

مولتی میلیاردر خیری که مجموعه‌ای از خانم‌های سرپرست خانوار را که معمولاً سواد و مهارت کافی ندارند، یکجا گرد هم آورده و ازشان بیگاری می‌کشد ...

مجموعه‌ای از زنان دردمند به بن‌بست رسیده... که راه به جایی ندارند .

با فهرستی از بدبختی‌ها و دردهای ریز و درشت .

این‌ها را هیچ جای دیگری استخدام نمی‌کنند!

 چون" نداشتن‌ها "و" نگذاشتن‌ "هایی که بر آنها گذشته، فرصت تحصیل کردن و مهارت آموختن را به آنها نداده ...

اغلب طلاق گرفته‌اند یا همسرشان را از دست داده‌اند و یک یا چند فرزند را و برخی حتی پدر و مادر سالخورده‌شان را سرپرستی می‌کنند و نان می‌دهند.

 این حاجی بوده است که لطف کرده و به آنها کار داده !  سر ماه هم حقوقشان را طبق قانون اداره کار پرداخت می‌کند.. نه کمتر و نه بیشتر .  حاجی انسان متدین و خیری است. اهل خدا و پیغمبر است . .خمس و زکات و مالیاتش را هم دقیق پرداخت می‌کند.

 نذر دارد هر سال شهادت امام رضا ع یک هفته تمام پابوس امام رضا می‌رود و ابراز ارادت می‌کند .

هر ده روزِ دهه محرم را غذای نذری می‌دهد. به کارمندها و کارگرهایش هم می‌دهد .هر کدام فقط یکی .اینطور که کارمندهایش شنیده‌اند و ثابت هم شده است نزدیک به ۳۰ واحد مسکونی دارد که همه را اجاره داده است .  به گمان کارمندهایش و به اشاره دم و دستگاه و کارگاه و موجودیِ انبارهایش ، صدها میلیارد تومان سرمایه قابل رویت دارد .

 به قول کارمندهایش ،باید هم اینطور باشد چرا که ایمان و اعتقاد پاکِ حاجی برایش برکت می‌آورد و نتیجه عمل خوب ،عکس العمل خوب و دارندگی و برازندگی است .

حاجی انسان درستی است و به نیک نامی و دینداری و پرهیزگاری معروف است و از نظر همه کسانی که می‌شناسندش هم در دنیا و هم در آخرت خوشبخت و سعادتمند است اما .....

اما نمی‌دانم چرا حالم از اینجور آدم‌ها به هم می‌خورد و دلم برای حماقتشان می‌سوزد!

 این‌هایی که میلیون‌ها و شاید میلیاردها تومان خمس و زکات و مالیات به بالا دستی‌ها می‌دهند اما به زیردست‌هایشان حقوق اداره کار می‌دهند .. این‌هایی که چند و شاید چند ده واحد مسکونی دارند اما اجاره بهایش را می‌گیرند .

سالی یک بار پابوس امام رضا می‌روند و زیارت می‌کنند و نذر و نیاز می‌کنند اما توی دوربین نگاه می‌کنند مبادا خانمی کمی بیشتر استراحت کند و چند دقیقه‌ای کمر راست کرده باشد ... این‌هایی که دین دارند اما عقل ندارند. مذهب دارند اما انسانیت ندارند .

 تا بخواهی پول دارند اما پولشان را از نیازمندان این دنیا دریغ می‌کنند و برای آن دنیای خودشان ذخیره می‌کنند .  خمس و زکات می‌دهند بهشت می‌خرند... آدم‌هایی که کار خوب را از سر خداترسی و فقط به مقدار لازم و کافی انجام می‌دهند...

 آدم‌هایی که انسانیت را نمی‌شناسند اما احکام و واجبات دین را به خوبی می‌شناسند و عمل می‌کنند...

 آدم‌هایی که خدا را دارند اما مردم را نه.... آدم‌هایی که درست اند اما قشنگ نه....


انتهای پیام / روزنامه دیده‌بان زاگرس
دیده‌بان زاگرس امروز
آرشیو

یادداشت
آرشیو