در و همسایه....
زهرا موسایی
اشکال اولیه زندگی انسان به صورت قبیلهای بود .هر شخص و خانوادهای متعلق به قبیلهای بود که از او حمایت میکرد و او را از منافع سایر افراد قبیله بهرهمند میکرد .
در چنین اجتماعات کوچکی اگر شخص از دستورات رئیس قبیله سرپیچی و از قوانین مصوب قبیله عدول میکرد از قبیله طرد میشد؛ قبیله حمایت و منافعش را از او سلب میکرد .به گونهای که شخص با خطر مرگ مواجه میشد. اعمال چنین فشاری، ای بسا فرد را مجبور به گردن نهادن به قوانین قبیله و تبعیت از فرامین رئیس و افراد قبیله مینمود .
به تدریج با پیشرفت و توسعه جوامع و کشف و اختراع ابزار ،از قدرت قبیله کاسته و به قدرت و استقلال فرد افزوده شد ؛به طوری که امروزه سبک زندگی قبیلهای جز در معدودی از کشورهای جهان سوم به ندرت یافت میشود .رابطه ی معناداری وجود دارد بین دموکراسی و قبیلهگرایی. میتوان گفت هر قدر دموکراسی و حاکمیت قانون در جامعهای فراگیرتر باشد؛ استقلال فرد بیشتر و طایفه گرایی کمتر و هر قدر جامعهای واپس ماندهتر باشد و از قانون و حقوق بشر دورتر باشد فامیل / قبیله گرایی بیشتری در آن به چشم میخورد ...
در جامعه ما که از قانون جز لفظ نیمه محترمی ،بر جای نیست میبینیم که افراد و خانواده به شدت نگران قضاوت فامیل و کسب وجهه و اعتبار از سوی آشنایان و فامیل/ قبیله هستند.
خانواده و جمع هرگونه تشخص و فردیت را با توجیه همرنگ جماعت نبودن سرکوب میکند و به شدت خواهان آن است که خود و فرزندان فکر و عملشان بر خلاف عرف و نرم پذیرفته شده اجتماع همسایه آشنا فامیل نباشد .
نمیدانم معنای لفظی و اصطلاحی آبرو چیست اما ماهیتش جز ضعف و وابستگی و نیاز به تایید و حمایت دیگران نیست .
وابستگی به اینکه از حلقه آشنا و فامیل طرد نشود و همچنان محترم داشته شود .
به هر قیمتی !!
"مردم چی میگن "در میان ما از چنان قدرتی برخوردار است که ظاهر و باطن زندگی و روابطمان را شکل میدهد .
"چطور سرم را توی مردم بلند کنم "در میان ما چنان قدرتی دارد که میتواند چاقو دست بگیرد سر از تن عزیزان ما جدا کند مثله شان کند؛ خفهشان کند؛ دارشان بزند یا وادار به خودکشیمان کند ...
آبرو یادگار بدوی ترین ودورههای تاریخ است. دورانی که نظر و تشخیص رئیس قبیله بر عقل و منطق افراد قبیله فرمان میراند .حالا هنوز هم ما ایرانیها قرنها پس از آن قادر به تفکر عقلانی و تشخیص مصلحت فردی و خانوادگی خود نیستیم و ترجیح میدهیم جماعتها و جمعهای فامیلی و بزرگان فامیل و نرمهای عرف صلاح ما و فرزندان و خانوادهمان را تشخیص بدهند و تعیین کنند.
فرهنگ و عرف حاکم بر ما هیچگونه متفاوت بودن و فردیتی را بر نمیتابد و ناهمرنگها را همچنان طرد و محاکمه میکند .
ما از انسانها گله میسازیم و آبرو را افساری کردهایم بر گردن خود و فرزندانمان تا هرجا صلاح بدانند ما را بکشانند..
همگی این طرف !!همه آن طرف !!
و دلمان تنها به این "همه با هم بودن "خوش است...
فرزندان ما اما ....
درود بر آنها !
آنها که برای آبرو ،برای قضاوت و تایید دیگران تره هم خرد نمیکنند ....
هر کدام خود به تنهایی جماعت اند...
با اعتماد به نفس ،خردمند ،و پر از شور زندگی ....
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس