لباس مدرسه !!
زهرا موسایی-
اینجا بچهها، یک هفته مانده به شروع مدارس عزا میگیرند:" وای باز هم باید بریم مدرسه ؟"
درست عکس جاهای دیگر که بچهها از تعطیل شدن مدرسهها غمگین میشوند و با آغوش باز به استقبال بازگشایی مدارس میروند .
چرا اینطور نباشد ؟کدام بچه از جایی که بازی و سرگرمی و شادی و موسیقی و اردو های علمی _تفریحی است؛ بدش میآید ؟
چرا عاشق چنین مدرسههایی نباشند؟
جایی که سیستم آموزشی برنامهریزیها و بودجهبندیاش را بر اساس نظر و تشخیص کارشناسان کودک و نوجوان و متخصصان امرِ آموزش انجام میدهد و کار بر اساس اصول علمی تربیتی و روانشناسیِ کودک است ؛باید هم مدرسه جایی خواستنی باشد. آموزشی که احتیاجات سنی و اقتضائات روحی _ روانی دانش آموز را در نظر میگیرد؛ به اختیارات و آزادی عمل او به عنوان یک انسان اهمیت میدهد به طور حتم موفقیت آمیز خواهد بود .
در حالی که نظام آموزشی ما برنامهریزیها و دستورالعملهایش نه بر پایه مصالح و سلیقه و ذائقه ی دانش آموز بلکه تنها هدفش اجرای بخشنامهها و تامین منویات بالادستیهاست!
دانش آموز و خوشایند و بدایند او کمترین نقشی در تنظیم این بخشنامهها ندارد .
نمونهاش را میشود در فرم لباس دانش آموزان مشاهده کرد.
کافیست هر سال یکی دو هفته مانده به بازگشایی مدارس سری به تولیدیهایی بزنید که قرارداد تهیه فرم دانش آموزی با مدارس بستهاند. روبروی اتاقهای پرو بایستید و به صحبتها و واکنشهایی که بین والدین و فرزندان رد و بدل میشود دقت کنید .
خود من وقتی یونیفرمِ امسالِ دختر دبستانیام را بر تنش دیدم توی ذوقم خورد...!!
مقایسه دختری که وارد اتاق پرو شده بود و دختری که از آن بیرون آمده بودتاسف انگیز بود.
یک طراحیِ به غایت افتضاح! لباس آبی تیره گشادی که چیزی نمانده بود به پنجه پایش برسد ...چیزی میان مانتو و دامن و بلوز مردانه ..!
و یک مقنعه سفید پهن رویش!
دخترم با لحن نامطمئنی از من پرسید:"قشنگه ؟بهم میاد؟"
قشنگ نبود و نمیآمد ؛اما نگفتم .جواب سربالا دادم و گفتم مبارکت باشد.. خودت نظرت چیه؟ گفت بد نیست و گذشت..
مادران دیگر هم نظر متفاوتی از من نداشتند .بین پرو و پیشخوان مدام در رفت بودند و میخواستند فلان جای لباس را تنگ یا گشاد کنند بلکه کار بهتر بشود..
اما به نظرم هیچ جور نمیشد بهترش کرد! جمع آن طرح لباس و کودکی و رضایتمندی بعید به نظر میرسید...
تولیدی دیگری هم که لباس دوره متوسطه دخترانه را آماده کرده بود اوضاع جالبتری داشت .
دخترها توی پروها گیر کرده بودند و آنقدر سایزهای مختلف را امتحان میکردند که مادران کلافه شدند .
یکی میگفت: یعنی من امسال اینو بپوشم؟؟! دیگری قاه قاه میخندید و رو به همراهش میگفت :فکر کن من با این توی خیابان بیام !!و هر دو میزدن زیر خنده..
کمی آن طرفتر دو سه تا همکلاسی همدیگر را پیدا کرده بودند و سوژه جالبی برای شوخی و خنده دستشان آمده بود. آنقدر فرمشان را مسخره کردند و ادا اطوار درآوردند که همه را به خنده واداشتند .
یکی از مادرها تعریف کرد که در صحبتی که با مدیر و معلمها داشته .
سوال کرده بود چرا خود شما که دانش آموزان را وادار به چنین پوششی میکنید پوششی کاملاً متفاوت از آنها دارید و خود شما هم طرحهایتان را قبول ندارید ؟
پاسخ شنیده بود که مشخصات فرم، بخشنامه شده و از اختیار ما خارج است. ما تصمیم گیرنده نیستیم ..
معنای این مطلب آن است که مسئولینی که تصمیم گیرنده و بخشنامه کننده هستند، جایی آن بالا بالاها، خیلی دورتر مثلاً یک کهکشان آنورتر نشستهاند و خبر از سلیقه و ذائقه نوجوان امروزی و سبک لباس پوشیدنشان ندارند .
یا اینکه از خواب دهه ۵۰ و ۶۰شان هنوز بیدار نشدهاند و گمان میکنند دختران امروز طرح لباس دهه ۵۰ و ۶۰ را میپذیرند و میپوشند؛ یا اینکه میدانند و خبر دارند ولی برای پسند و خوشایند آنها تره خورد نمیکنند .
به هر حال حقیقت آن است که در خارج از چهارچوب و دیکتههای مدرسه جریان دارد. حقیقت آن است که در کوچه و خیابانهای شهر برقرار است..
جالب است میلیونها دانش آموز این مملکت را اگر در یک میدان خیالی دور هم جمع کنی و از بالا نگاهشان بکنی یک نفردانش آموز با پوشش رنگی بینشان نمیبینی!!
در میان میلیونها سرمهای و خاکستری یک سفیدی ،یک سبزی یک قرمز یا نارنجی نمیتوانی ببینی!!
چطور یک برنامه ریز در چنین سطح کلانی نمیفهمد که کودک دبستانی باید لباس روشن یونیفرم سبز و صورتی و نارنجی داشته باشد؟؟
دنیای کودکان دنیای رنگ و موسیقی و بازی و شادی است .
چطور نمیفهمد که یک نوجوان ۱۵_ ۱۶ ساله در اوج نشاط و جوش و خروش از سیاهی ،از تیرگی، از محدودیت گریزان است؟
چه کسی در مغز اینها فرو کرده که برای دختران و زنان پسندیدهتر آن است که لباس تیره بپوشند و سیاه و سرمهای به تن کنند؟؟
وچه کسی چنان قدرتی دارد که آنچه به اشتباه در مغز اینها فرو شده بیرون بیاورد و تغییر دهد ؟
انتهای پیام / روزنامه دیدهبان زاگرس