"بالای بالا "و "پایین ها"

کد خبر: 1512-21008 گروه: یادداشت
1402/10/08 22:04

زهرا موسایی

 

کار جمعی در میان ما ایرانی‌ها ضعیف است . ما ایرانی‌ها علی رغم اینکه مردمی گرم و جمعگرا هستیم رابطه خوبی با کار جمعی نداریم و بیشتر اهل تک‌روی هستیم تا حرکت دوشا دوش جمع .

اغلبِ موفقیت‌هایی که کسب می‌کنیم مرهون تلاش فردی و پشتکار شخصی ماست تا برنامه‌ریزی و مساعدت گروهی .

ترجیح می‌دهیم کاری را که یک جمع به راحتی انجام می‌دهد یک تنه انجام دهیم! باری را که بر دوش جمع به راحتی حمل می‌شود یک تنه به دوش بکشیم !چون به گمان ما موفقیت جمعی هنر نیست ..!!

هنر آن است که یک نفر کار شاقی را خودش به تنهایی انجام دهد ....

آنچه پدران و مادرانمان برای ما تعریف کرده‌اند افسانه قهرمانانی است که یک تنه با دیو و اژدها و سیاهی و پلیدی جنگیده‌اند و آنچه ما برای فرزندانمان تعریف می‌کنیم واقعیتِ قهرمانانی است که یک تنه از پس مشکلات و مسائلشان برمی‌آیند و به تنهایی به موفقیت می‌رسند .

کار جمعی هیچ کجای واقعیت و افسانه ما نیست .

ما ملت "یک نفر در راس و مابقی در سایه" هستیم. شاید به همین دلیل است که پادشاهی و سلطنت و حکمرانی مطلقه ی یک نفر بر همه ملت ، ذائقه ما را چندان تلخ نمی‌کند .

قهرمانان ملی ما به تنهایی قهرمان شده‌اند؛ همکاری و مشارکت دیگران در موفقیت آنها ارزش کارشان را پایین می‌آورد و از شدت درخشش آنها می‌کاهد .

(رستم به تنهایی بر هفت خان فائق آمد . )

اما اصولاً چرا قهرمان بودن این همه برای ما مهم است ؟

چرا قهرمان شدن و برجسته و متمایز بودن جزء رویای کوچک و بزرگ ماست ؟

به قول" دکتر مجتبی شکوری "چرا کسی از اهمیت معمولی بودن برای ما نمی‌گوید؟ معمولی بودن چه اشکالی دارد ؟

متمایز بودن و تفاوت داشتن چه نیازی از نیازهای ما را رفع می‌کند ؟

شاید به این دلیل که لابه لای جمعیت بودن به چشم نمی‌آید .

به این دلیل که ما جهان سومی‌ها به شدت نیاز داریم که به چشم بیاییم و دیده شویم. نیازمندیم که متفاوت و خاص باشیم تا توجه‌ها را جلب کنیم؛

 چرا که پر از حفره‌ها و خلاهای عاطفی هستیم .

پر از کمبودِ دیده شدن ...

به لحاظ تربیتی ،یک شخص سالم نیازی به جلب توجه و توی چشم بودن ندارد .

کودکی که توجه و حمایت لازم را از والدینش دریافت کند رویای "قهرمان شدن" و "تاپ بودن" ندارد.

آرزوی فرمانروایی و حکم رانی بر اکثریت ندارد.

 همین که موفق باشد و خوشبخت باشد برایش کافی است .

آرزو می‌کنم روزی بیاید که کتاب و کتابخوانی به خانه های ما دعوت شوند؛

روزی که نور علم و آگاهی بر درو دیوار افکارمان بتابد و جهل و خرافه وخشونت و تعصب هایمان را محو کند.

آن روز فرهنگِ دوهزار و پانصد ساله ی هزاران زخم خورده ی ما مرهم زخمهایش را خواهد یافت. راستی و درستی و صلح و دوستی به میان ما باز خواهد گشت .

روزی که در راس بودن ، بالای بالاها بودن ، مافوق بودن ، پادشاه بودن ، سلطنت ، حکم راندن ، امر کردن افتخارش را در بین ما از دست بدهد و معمولی بودن ، کنار هم بودن ، با هم بودن همطراز بودن و برابری و مساوات برایمان هدف و ارزش شود .

به گمانم آن روز می‌توان کنار هم نشست و از برابری گفت و به جمهوری و دموکراسی فکر کرد ......


انتهای پیام / روزنامه دیده‌بان زاگرس
دیده‌بان زاگرس امروز
آرشیو

یادداشت
آرشیو